چکیده:
در میان روایات تفسیری که از اهلبیت پیامبر(ص) به دست ما رسیده است، حجم زیادی اختصاص به گونه روایات تأویلی دارد. مراد از تأویل حقایق خارجی هستند که این روایات از آنها حکایت دارند و به آنها راهنمایی میکنند.اینگونه روایات کمتر مورد توجّه و تحلیل مفسّران قرار گرفته است. مسئلهای که روایات تأویلی را مورد بیمهری قرار داده است، عدم شناخت مبانی و منطق این تأویلات است که از اهلبیت صادر شده است. خلط معانی تنزیلی و تأویلی و منطق نقد و ارزیابی و فهم آنها مشکل اصلی در برخورد با این روایات است. اهمیت این موضوع آنگاه روشنتر میشود که محور اساسی تفاوت مکتب تفسیری اهلبیت را با سایر مکاتب در پذیرش تأویل مییابیم. تأکید اهلبیت: بر این ویژگی از آن روست که از دیدگاه ایشان، مبنای تأویل یعنی آن حقیقت خارجی که در بطن آیات به آن توجّه شده، معرّفی و دلالت به امام است. این امر به جهت آن است که طریق عبودیت و شناخت و طاعت خداوند، اطاعت و پیروی از امام است زیرا امام مظهر اسماء حسنای الهی است و راه شناخت و عبودیت خداوند تبعیت از اوست. بر این پایه، فهم تفسیر تأویلی نیز نیاز به مبانی دارد تا کنه تأویل و دلالتهای فرا زمانی و مکانی آن را سازمان بخشد.