چکیده:
با ظهور دین اسلام، مفهوم شرق در نگاه غربیان غیرمسلمان، از معنای «منطقهای جغرافیایی» به «هر منطقهی مسلماننشین»، تغییر کرد و دامنهی شناخت آنان به «تمام زوایای اسلام و جوامع اسلامی» وسعت یافت. پس از دوران جنگهای صلیبی، شرقشناسان از هر وسیلهای برای مقابله با اسلام استفاده کردند. همچون: تهمتهای ناروا به پیامبر اکرم (ص)، نشر اکاذیب دربارهی قرآن و اسلام، سرقت نسخ خطی، استعمار جوامع مسلمین و نیز تشویش اذهان عموم در لباس علم دوستی. با طلوع انقلاب اسلامی ایران، به یکباره شیعهشناسی در میان مستشرقان رشد کرد. پیش از این رخداد مهم نیز آنان دربارهی امام علی (ع) و نهجالبلاغه دیدگاههایی ارائه کردند که به سبب پراکندگی، مورد بررسی و نقد قرار نگرفته بودند، لذا این پژوهش بر آن شد تا در یک تحقیق مسئله محور کتابخانهای و با روش توصیفی تحلیلی، در سه بخش به بنیادهای مفهومی و زمینههای تاریخی استشراق، زمینههای رویکرد مستشرقان به امام علی (ع) و نهجالبلاغه و دیدگاههایشان دراینباره و نیز بهنقد مهمترین دیدگاههای آنان دربارهی امام علی (ع) و نهجالبلاغه بپردازد. یافتههای پژوهش: اولاً در عرصهی شناخت حضرت امام علی (ع) و کتاب نهجالبلاغه، برخی از خاورشناسان دیدگاههای مستقل، برجسته و دقیقی ارائه دادهاند. ثانیاً مستشرقان تنها با دلایل علمی و به دنبال کشف حقیقت به شناخت امام علی (ع) اقدام ننمودهاند. ثالثاً دیدگاههای شرقشناسان دربارهی امیرالمؤمنین (ع) و نهجالبلاغه همگی، درست و خدشهناپذیر نیستند و باید تفکیک شده و مورد نقد قرار گیرند که برخی نیز نقد شدهاند.