چکیده:
تحقیق حاضر به دنبال استنباط روشی برای شناخت مسائل اجتماعی در میان معارف اجتماعی مطرح در نهجالبلاغه میباشد. در بررسی مبادی و اصول بنیادین نهجالبلاغه چنین استنباط میشود كه، اداره جهان بهصورت تکقطبی با محوریت و اصالت خداوند سبحان است. این عالم یك كلیت یكپارچه است و بین جماد و گیاه و حیوان و انسان یك رابطه ارگانیك وجود دارد. و در واقع یك نگاه سلسله مراتبی به عالم وجود دارد یعنی عرصههای شناختی، ارزشی، اخلاقی، احساسی و رفتاری از یکدیگر جدا نیستند. در نهجالبلاغه پدیدههای جهان حائز سیر عمودی و ارتباط با مبدأ و معاد هستند. در واقع سخن از مبدأ فاعلى و مبدأ غایى سیر و تحول موجودات است. انسان در اندیشه نهجالبلاغه موجودی است دوبعدی، دارای هویت واحد و ثابت. بعد غیرمادی وجود انسان حكایت از شدت اتصال و ارتباط انسان با خداوند سبحان دارد. و این شرافت انسان را به مقامى میرساند که مسجود فرشتگان و خلیفه خدای سبحان میشود. از آنجایی كه هستیشناسی در هر اندیشهای بر معرفتشناسی آن انعكاس دارد بر مبنای هستیشناسی توحیدی، معرفتشناسی پدید میآید كه ملهم از الهیات توحیدی میباشد. در نتیجه ابزار و شیوه معرفتی در نهجالبلاغه نیز متأثر از این رویكرد است. نهجالبلاغه از منابع معرفتی تغذیه میکند كه در طول یكدیگر قرار دارند و بهگونهای در تعامل با یكدیگر واقع میشوند كه رهآوردهای علمی آنها هرگز در تقابل با یكدیگر قرار نمیگیرند. در اندیشه حضرت علی (ع) نهتنها به یكی از شیوههای معرفتی اصالت داده نمیشود بلكه بهنوعی، هماهنگی و پیوند بین معرفت حسی و معرفت عقلی و معرفت شهودی و وحیانی برقرار است. از این منابع هماهنگ میتوان برای فهم بهتر روابط و ساختارهای اجتماعی استفاده نمود. در ثانی این هماهنگی و پیوند فرصت ظهور و بروز رویكردهای متنوع معرفتی را در این اندیشه اجتماعی فراهم میكند. این اندیشه علاوه بر رویكرد توصیفی قابلیت رویكرد تبیینی را نیز دارد و نهتنها به سطح خرد میپردازد بلكه سطح کلان را هم لحاظ میکند. همچنین ظرفیت بروز رویكردهای دیگر از جمله رویكردهای كاركردی و تضاد، رویكرد انتقادی را هم دارد.
کلیدواژهها:نهجالبلاغه، روششناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی.