w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: مهدی جلالی، رحیمه شمشیری، زهره حیدریان شهری
منتشر شده در: فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا(س)
رتبه مقاله: علمی-پژوهشی
سال،شماره: سال دوازدهم، شماره2،تابستان1394، پیاپی26

اصل مقاله
فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا(س)
سال دوازدهم، شماره2،تابستان1394، پیاپی26



عنوان:
بررسی احادیث انحصار احسان به افراد نجیب و دیندار
نویسندگان:
مهدی جلالی[1]
رحیمه شمشیری[2]
زهره حیدریان شهری[3]

تاریخ دریافت:15/10/92
تاریخ تصویب:18/11/93

چکیده
در برخی منابع روایی شیعه و سنی روایتی با صیغه‌های متعدد و اسانید متفاوت نقل شده که مهم‌ترین نقل آن عبارت «لَا تَصْلُحُ الصَّنِیعَةُ إِلَّا عِنْدَ ذِی‏ حَسَبٍ‏ أَوْ دِینٍ» است. ظاهر این روایت، گستره احسان را به یکی از دو قید نسب والا {اصالت خانوادگی} یا دینداری{اصالت دینی} محدود و مشروط کرده است. این در حالی است که در قرآن کریم و روایات معصومان(ع)، نیکی و احسان به عنوان یک اصل انسانی مشتمل بر نوع انسان با هر کیش و آیین، بلکه فراتر از آن و نسبت به هر جانداری مطلوب است. به نظر می‌رسد این روایت در صدد نفی مطلق احسان از برخی افراد نیست، بلکه در صدد نفی احسان ابتدایی از ایشان است. دلیل نفی و عدم مصلحت چنین احسانی، ویژگی‌های غالبی شخصیتی و رفتاری انسان‌های غیر شریف و نجیب و بعضاً انسان‌های بی دین (یا بی قید و بند در امور دینی) است. یکی از بارزترین رفتارهای چنین انسان‌هایی، ناسپاسی و کفران نعمت است.

واژه‌های کلیدی: نقد حدیث، احسان، نجیب، دیندار، لئیم.

مقدمه
در برخی از منابع روایی پیشین و در اغلب کتاب‌های متأخر حدیث شیعه و عامه پاره‌ای از احادیث با مضمون «احسان و نیکی به جز در حق افراد با اصل و نسب{= اصیل، شریف، نجیب}یا دیندار بر دیگران روا نیست». وجود دارد. ظاهر این روایات، گستره احسان را به یکی از دو قید نسب والا{اصالت خانوادگی}یا دینداری{اصالت دینی} محدود و مشروط نموده است. این در حالی است که از دیدگاه اسلام و متون دینی آن اعم از قرآن کریم و روایات معصومان(ع)، نیکی و احسان به عنوان یک اصل انسانی مشتمل بر نوع انسان با هر کیش و آیین بلکه فراتر از آن و نسبت به هر جانداری مطلوب است.
این نوشتار بر آن است که بعد از گردآوری و مأخذشناسی مجموعه این احادیث در منابع روایی فریقین، به ارزیابی سندی و دلالی این احادیث پرداخته و در نهایت مشخص سازد آیا این روایت و روایات مشابه آن ساختگی و زائیده افکاری خاص است آن سان که موضوعه شناسان اهل سنت برآنند یا اینکه در مقام بیان یک قاعده عمومی و رفتار اجتماعی خاص است.


1. بررسی منابع روایی شیعه
در منابع روایی شیعه، این دسته روایات اغلب در ابواب فقهی و گاه در کتاب‌های روایی اخلاقی وارد شده است. همچنین در روایات شیعه، مضمون مجموعه احادیث دلالت کننده بر انحصار احسان و نیکی به افراد دیندار یا با اصل و نسب، در دو قالب وارد شده است؛ گاه به صورت یک عبارت مستقل و گاه ضمن جملاتی دیگر.
در منابع روایی شیعه، مجموعا پنج طریق برای نقل‌های متفاوت این مضمون روایی وجود دارد: (ابن بابویه، 1362ش، ج‏1، ص48؛ ابن بابویه، 1362ش، ج‏2، ص611؛ اهوازی، 1402ق، ج32، ص80؛ ابن بابویه، 1413ق، ج‏4، ص416؛ ابن ادریس حلی،1410ق، ج‏3، ص550).
گوینده حدیث در مجموعه این نقل‌ها به جز یک روایت که از لقب «عبد صالح» استفاده شده (ابن ادریس حلی، 1410ق، ج‏3، ص550) و احتمال می‌رود مقصود از آن، امام کاظم(ع) باشد، همواره امام صادق(ع) است. البته در یک مورد امام صادق(ع) روایت را از پدران گرامی‌شان نقل و به حضرت علی(ع) رسانده است (ابن بابویه، 1362ش، ج‏2، ص611). در این نقل‌ها راوی‌ از معصوم نیز،{ابراهیم}بن عباد، زراره، سیف بن عمیره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و موسی بن بکر واسطی هستند.
روایت مورد نظر در منابع شیعی به دو شکل گزارش شده:
1) «لَا تَصْلُحُ الصَّنِیعَةُ إِلَّا عِنْدَ ذِی‏ حَسَبٍ‏ أَوْ دِینٍ»(ابن بابویه، 1362ش، ج‏1، ص48، ابن بابویه، 1362ش، ج‏2، ص611، ابن ادریس حلی،1410ق، ج‏3، ص550).
2) «الصَّنِیعَةُ لَا تَکُونُ صَنِیعَةً إِلَّا عِنْدَ ذِی‏ حَسَبٍ‏ أَوْ دِینٍ»‏ (اهوازی، 1402ق، ج32، ص80؛ ابن بابویه، 1413ق، ج‏4، ص416).
لازم به ذکر است ابن شعبه حرانی مشابه نقل نخست و البته بدون ذکر سند در کتاب خود ذکر کرده و در ذیل روایت جمله «وَ مَا أَقَلَّ مَنْ یَشْکُرُ الْمَعْرُوف» افزوده شده است. (ابن شعبه حرانی، 1404ق، 358)


2. بررسی منابع روایی عامّه
روایات انحصار احسان و نیکی در افرادی خاص ضمن طرق و نقل‌های گوناگون در منابع روایی عامه به ویژه منابع نقد الحدیثی ایشان به شکل گسترده انعکاس یافته است. نوعاً مضمون این دسته روایات در منابع متنوعی از جمله، جمصادر روایی،[4] کتب رجالی و شرح حال،[5] منابع تاریخی[6] و نیز کتاب‌هایی که عهده دار شناساندن احادیث ضعیف یا موضوع هستند،[7] آمده است.
این دسته از روایات در منابع روایی عامه با طرق فراوان {حدود ده طریق} و نقل‌های متفاوت آمده است. ناقل این حدیث پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) و یا جعفر بن محمد(ع) به نقل از پدرانش است. راویان حدیث نیز افرادی چون: امام علی (ع)، عائشه، عمر، ابوهریره، زهری و ابوامامه باهلی هستند.
نقل‌های این روایت در متون روایی اهل سنت بدین شرح است:
1) «لا یصلح الملق إلا للوالدین والإمام العادل. لا تصلح الصنیعة إلا عند ذی حسب أو دین» (ابن سلامه، 1405ق، ج2، ص54-55؛ بیهقی،1410ق، ج7، ص453، ش10534؛ سیوطی، 1401ق، ج2، ص738).
2) «لا تنفع الصنائع إلا عند ذی نهى أو حسب أو دین، کما لا تنفع الریاضة إلا عند نجیب» (بیهقی، 1410ق، ج7، ص453، ش10534؛ نیز ر.ک، جابر بن عدی، 1409ق، ج6، ص386).
3) «لا تصلح الصنیعة إلا عند ذی حسب أو دین کما لا تصلح الریاضة إلا فی النجیب» (ابن سلامة، 1405ق، ج2، ص54).
4) «لا تنفع الصنیعة إلا عند ذی حسب و دین کما لا تنفع الریاضة إلا فی النجیب» (ابن عدی، 1409ق، ج2، ص364).
5) «إنما تکون الصنیعة إلى ذی دین أو ذی حسب» (ابن عبد البر، 1378ق، ج21، ص20).
6) «تسألونی عن الصنیعة لمن تکون ولا ینبغی أن تکون الصنیعة إلا لذی حسب أو دین» (ابن عبد البر، 1378ق، ج21، ص20).
7) «تسألونی عن الصنیعة لمن تحق؟ لا تحق الصنیعة إلا لذی حسب أو دین» (الاصبهانی، بی تا، ج2، ص651).
8) «لا تبتغی الصنیعة إلا لذی حسب أو دین» (عقیلی، 1418ق، ج3، ص 159؛ ابن حجر عسقلانی،1390ق، ج4، ص304).
9) «إن المعروف لا یصلح إلا لذی حسب أو دین أو لذی حلم» (الطبرانی، بی تا، ج8، ص149).
نگاهی مجموعی به روایات مذکور نزد فریقین بیانگر رخ دادن دو پدیده «نقل به معنا» و «تقطیع» در این احادیث توسط محدثان و وراقان حدیث{نویسندگان نسخه‌های حدیثی} است؛ آمدن مضمون روایت در دو قالب مستقل و ضمنی، آمدن عبارت حدیث به دو صورت موجبه و سیاق نفی و استثناء، آمدن واژه «الصنیعه» و «المعروف» به جای یکدیگر و آمدن افعال «لاتصلح»، «لاتبتغی»،«لاتحق» و «لاتنفع» به جای یکدیگر.
از برخی روایات عامه (ابن عبد البر، 1378ق، ج21، ص20؛ الاصبهانی، بی تا، ج2، ص651) می‌توان تا حدودی به فضای صدور و همچنین اصل روایات فوق نزدیک شد. اینکه گروهی از صحابه از جمله حضرت علی (ع) گرد هم آمده و درباره پاره‌ای مسائل گفتگو می‌کردند تا آنجا که کارشان به اختلاف نظر رسید و در نهایت به پیشنهاد حضرت علی (ع)، در محضر پیامبر اکرم (ص) به عنوان مرجع حلّ اختلاف‌ها، شرفیاب می‌شوند تا پاسخ سؤالات خود که در آن اختلاف نظر داشتند را جویا شوند. یکی از این سؤال‌ها درباره ویژگی‌های مستحق احسان(= صنیعه) است که پیامبر (ص) در پاسخ می‌فرمایند: نیکی و احسان شایسته نیست مگر در حق افراد با اصل و نسب یا دیندار.
به نظر می‌رسد سایر نقل‌ها به نوعی برگرفته از همین نقل باشد. بنابراین می‌توان گفت احتمال می‌رود مضمون فوق نخست از زبان پیامبر اکرم (ص) صادر شده باشد و پس از آن در موقعیت‌های گوناگون از زبان صحابه و پیشوایان دین بازگو شده است و آنچه ثبت و ضبط شده و به دست ما رسیده است، نقل‌هایی از پیامبر اکرم (ص) و حضرات معصوم علی (ع) و جعفر بن محمد صادق (ع) است.

3. ارزیابی سندی روایات
3-1. بررسی سندی روایات شیعه
نتیجه بررسی سندی پنج طریق شیعی روایات انحصار احسان چنین است: از میان طرق پنجگانه، دو طریق صحیح شناخته می‌شود(ابن بابویه، 1362ش،‏ ج1، ص48؛ اهوازی، 1402ق، ج8، ص32). در طریق شیخ صدوق در الخصال (1362ش، ج2، ص611)، قاسم بن یحیی قرار دارد که اگرچه توسط ابن غضائری تضعیف شده است (1364ش، ص86)، اما سکوت نجاشی (1365ش، ص316) و شیخ طوسی (طوسی، بی تا، ص371؛ همو، 1381ق، ج363، ص436) و توثیق متأخران (خویی،1410ق، ج14، ص65-66) درباره او شاید تا حدّی تضعیف ابن غضائری را بی اثر کرده است.
همچنین ابن غضایری راوی دیگر این طریق که حسن بن راشد نام دارد را ضعیف معرفی کرده است (1364ش، ص9)[8] بنابراین سند روایت ضعیف شناخته می‌شود. لازم به ذکر است، سند مذکور متعلق به حدیث اربعمأة است که دارای نقل‌های متعدد و با سلسله سندهای گوناگون در منابع روایی فریقین نقل شده است.[9]
یکی از طرق شیخ صدوق به روایت انحصار احسان، در زمره احادیث معلق[10] قرار دارد (ابن بابویه، 1413ق، ج4، ص416) که با توجه به مشیخه او مسند شده است (ابن بابویه، 1413ق، ج‏4، ص460 و 446) و راویان آن جملگی مورد اطمینان هستند. البته در این طریق موسی بن بکر واسطی واقع شده که بنابر گزارش شیخ طوسی او واقفی مذهب و دارای کتابی از روایات امام صادق (ع) بوده است. (طوسی، 1381ق، ص343؛ علامه حلی، 1411ق، ص257). ابن داود با توجه به گزارش کشی در مورد او، وی را در نهایت، ممدوح شناسانده است (ابن داود،1342ش، ص354). بنابراین، با توجه به اینکه راوی، غیر امامی ممدوح است، سند روایت مطابق اصطلاح متأخران، قوی شناخته می‌شود.

3-2. بررسی سندی روایات عامه
عالمان جرح و تعدیل اهل سنت، برخی از راویان روایات مورد بحث را مورد جرح و طعن قرار داده‌اند. از این رو محققان و ناقدان حدیث شناس ایشان، غالب این روایات را ضعیف و گاه به صراحت، موضوع و ساختگی دانسته‌اند.
بر اساس بررسی‌های سندی انجام شده بر اسانید دهگانه روایت انحصار احسان در منابع روایی اهل سنت، تمامی طرق دهگانه به دلیل وجود یک یا چند راوی مجروح در آنها، تضعیف شده است. راویان مجروح طرق اهل سنت عبارت است از: عمرو بن إبراهیم کردی (ابن سلامه، 1405ق، ج2، ص54)، یحیى بن هاشم بن کثیر غسانی؛ ابوزکریا سمسار، (بیهقی،1410ق، ج7، ص453، ش10534)، مسیب بن شریک، ابوسعید تمیمی (بیهقی،1410ق، ج7، ص453، ش10534)، عبید بن قاسم (ابن سلامة، 1405ق، ج2، ص54)، حسین بن مبارک طبرانی (ابن عدی، 1409ق، ج2، ص364)، عثمان بن عثمان بن خالد (ابن عبد البر، 1378ق، ج21، ص20)، احمد بن داود حرّانی (ابن عبد البر، 1378ق، ج21، ص20)، عمر بن راشد (مدنی) (اصبهانی، بی تا، ج2، ص651؛ عقیلی، 1418ق، ج3، ص159) و سلیمان بن سلمة الخبائری (طبرانی، بی تا، ج8، ص149) که همگی در منابع جرح و تعدیل اهل سنت به شدت تضعیف شده‌اند.[11]
لازم به ذکر است ناقدان حدیث اهل سنت با توجه به جرح عالمان نسبت به برخی راویان موجود در اسانید روایات مورد بحث، نوعا این دسته روایات را در کتب خویش که به نوعی عهده دار فهرست نمودن احادیث ضعیف و موضوع هستند ذکر کرده‌اند.[12]
4. نقد دلالی روایات
اصل ماده «صنع» دلالت بر عملی دارد که از روی آگاهی، مهارت و دقت انجام شود (مصطفوی، 1368ش، ج6، ص285). مشتقات این ماده بسیار است. «الصنیع» و «الصنیعه» دو واژه از مشتقات ماده «صنع» است. و در معنای هر دو واژه، گفته شده: «الإِحْسَانُ‏ و المَعْرُوفُ، و الیَدُ یُرْمَى بها إِلى إِنْسَانٍ». (الزبیدی، 1414ق، ج11، ص284-285). ابن منظور نیز در معنای «الصنیعه» چنین گفته است: «الصَّنِیعةُ: ما أَعْطَیْتَه و أَسْدَیْتَه من معروف أَو ید إِلى إِنسان‏ تَصْطَنِعُه‏ بها» (ابن منظور، ج‏8، ص212). «الاصطناع» مصدر باب افتعال از «الصنیعه» به معنای عطیه، کرامت و احسان است و مقصود از «اصطنعت عند فلان صنیعة»، یعنی «أحسنت إلیه» (طریحی، 1408ق، ج‏4، ص36؛ ابن منظور، ج8، ص209؛ ابن اثیر جزری، 1367ش، ج3، ص56)
الصُّنْعُ‏: کارى را به شایستگى انجام دادن، پس هر صنعى کارى است ولى هر کارى لزوما صنع نیست. معنای «رجلٌ صَنَعٌ‏»، مردى که در پیشه خود مهارت دارد و خوب کار مى‏کند. «امرأة صَنَاعٌ» زنى که نیکو، کار مى‏کند و ماهر است. صَنِیعَة: کارى نیکو و ابتکارى. از مکان‌های شریف هم به- مَصانِع‏- تعبیر شده است: «وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ»‏ (الشعراء: 129). اصْطِنَاع: زیاده روى در اصلاح چیزى است، (راغب اصفهانی، ص493) در ماده «الصنع» آگاهی، دقت و مهارت و نیز خوبی و احسن بودن کار نهفته است. (عسکری، 1400ق، ص128)
در بررسی دلالی روایات انحصار احسان در افرادی خاص باید گفت: بنابر ظاهر روایات «انحصار احسان و نیکی به افراد با اصل و نسب یا دیندار»، باید به کسی نیکی کرد که یا با اصل و نسب باشد{کنایه از اصالت نسب و نجابت خانوادگی} یا دیندار باشد. بنابراین اگر کسی اصل و نسب اصیلی نداشته باشد و به هر دلیلی از اصالت خانوادگی برخوردار نباشد یا متدین به دینی {احتمالا مراد از دین، ادیان الهی است}نباشد، سزاوار دریافت نیکی و احسان نیست. حتی در مواقع نیاز او به احسان، نباید به او احسان کرد.
این در حالی است که این چنین برداشتی به ضرورت، مخالف با حکم عقل، حس بشر دوستی و نوع دوستی انسان‌ها، فلسفه احسان و نیکوکاری، روح قرآن کریم و صریح آیات آن، و نیز ناسازگار با حجم بسیاری از روایات و همچنین سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) است. احکام و فتاوی فقیهان درباره احسان و نیکی و مصادیق آن درباره گروه‌هایی که روایات فوق، آنان را شامل نمی‌شود از جمله کافران غیر معاند و احتمالا بدون اصالت نسبی، با این دسته روایات ناسازگار می‌نمایاند.

4-1. ناسازگاری روایت با حکم عقل و فلسفه احسان
احسان، ارزش ذاتی دارد و نسبت به نوع بشر اعم از مسلمان و کافر (با رعایت شرایطی) بلکه فراتر از آن در حق هر جانداری امری پسندیده است. البته احسان به مسلمان از اهمیت بیشتری برخوردار است کما اینکه احسان و نیکی به خویشاوند دارای اولویت است. از این رو در سیاست خارجی کشورهای اسلامی مشاهده می‌شود در هنگام بروز حوادث ناگوار همچون سیل، زلزله، قحطی و... در کشورهای غیر مسلمان، با ارسال نیروهای امدادرسان و کمک‌های فراوان مالی و غیر مالی همدردی و حس نوع دوستی خود را اعلام می‌دارند. چنین کاری از مصادیق احسان بر غیر مسلمانان است.

4-2. ناسازگاری روایت با آیات قرآن کریم
ظاهر روایات مورد بحث با صریح آیات قرآن کریم در تعارض قرار دارد؛ چرا که از نظر قرآن کریم، احسان یک امر شامل و فراگیر است. آیات متعددی که به نیکی و احسان نسبت به والدین و مردم – به طور مطلق- سفارش کرده است؛ از جمله: «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (البقره: 83) در صدد اثبات جواز احسان به کافران البته با رعایت شرایطش هستند.
به عنوان مثال آیات 8 و 9 سوره ممتحنه، کافران را دو دسته معاند و غیر معاند تقسیم کرده است؛ کافرانی که با دین مسلمانان و مسلمانان سر جنگ ندارند و کافرانی که سر جنگ دارند و می‌خواهند دین و همچنین خود آنان را نابود کنند: «لَّا یَنْهَاکمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرُوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهْمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا یَنهْاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلهُّمْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». گرچه دلالت آیات تاکید بر قسط و عدالت ورزی در احسان به کافران غیر معاند است (طبری، 1412ق، ج‏28، ص43) اما از آن، جواز بلکه توصیه به محبت و احسان به ایشان استفاده می‌شود.
علامه طباطبایی، نفس احسان و نیکی به کافران غیر معاند را مصداق رعایت عدالت در حق ایشان دانسته است. او معنای آیه را چنین استنباط کرده است: «خداوند با فرمانش در آیه نخست سوره که فرمود: «دشمن مرا و دشمن خود را دوست نگیرید» نخواسته است مسلمانان را از احسان و معامله به عدل با آن‌هایی که با آنان در راه دین نجنگیدند و ایشان را از دیارشان بیرون نکردند، نهى کرده باشد، براى اینکه احسان به چنین کافرانی، خود عدالتى از سوی مسلمانان است و خداوند عدالت‏کاران را دوست ‏دارد». (طباطبایی، 1417ق، ج19، ص399).
یکی از مصادیق احسان و نیکی، صدقه و کمک مالی است. آیه شریفه «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ ...» (التوبه: 60) یکی از موارد مصرف «صدقات» (= زکات‌های واجب) را «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» برشمرده است. بنابر روایات و آرای مفسران، مقصود از «مؤلفة قلوبهم» کسانى هستند که با دادن سهمى از زکات به ایشان، دلهایشان به طرف اسلام متمایل مى‏شود و به تدریج اسلام می‌آورند و یا اگر مسلمان نشوند، تا حدی مسلمانان را در دفع دشمن کمک مى‏کنند (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص311؛ طبرسی،1372ش، ج5، ص65).
بنابر این آیه شریفه، احسان و نیکی به غیر مسلمانان{البته با در نظر گرفتن شرایط و نسبت به برخی کفار}به جهت الفت دل‌ها و جذب آنان به اسلام، شایسته بلکه به آن سفارش شده است.
روایات اسباب نزول آیه شریفه 272 سوره بقره نیز حکایت¬گر نزول این آیه درباره انفاق به غیر مسلمانان است. آیه می‌فرماید: «لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ». بر اساس یکی از روایات، سبب نزول آیه شریفه، زن مسلمانى به نام «اسماء» در سفر «عمرة القضاء» در خدمت پیامبر اکرم (ص) بود، مادر و مادربزرگ آن زن به سراغ او آمدند و از او کمکى خواستند، و از آنجا که آن دو نفر مشرک و بت‏پرست بودند «اسماء» از کمک به آنها خودداری کرد و گفت: باید از پیامبر (ص) اجازه بگیرم؛ زیرا شما پیرو آیین من نیستید.
سپس نزد پیامبر(ص) آمد و اجازه خواست. آنگاه این آیه نازل گردید. (واحدى، 1411ق، ص91؛ طبرسی ،1372ش، ج‏2، ص66). بنابراین آیه فوق به ضمیمه روایات سبب نزول آن انفاق و کمک‌های انسانى به غیر مسلمانان‏ را نه تنها جایز بلکه به نوعی به آن سفارش و تاکید نیز می‌کند.[13]
بر اساس مفادّ آیه شریفه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ‏ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» (الانسان: 8) اطعام به عنوان یکی از مصادیق احسان نسبت به اسیر مشرک جایز است (طباطبایی، 1417ق، ج‏20، ص 12؛ طبرسی،1372ش، ج‏10، ص 61). ادعای برخی عالمان پیشین درباره نسخ این آیه شریفه به آیه سیف (ابن جوزی، بی تا، ج2، ص35)، ادعایی بی اساس و غیرقابل توجه است.

4-3. ناسازگاری روایت با دیگر روایات معتبر
در منابع روایی شیعه برخی روایات وجود دارد که ظاهر آن‌ها با روایات مورد بحث ما ناسازگار است. به عنوان مثال:
1- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)‏: «اصْنَعُوا الْمَعْرُوفَ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ فَإِنْ کَانَ أَهْلَهُ وَ إِلَّا فَأَنْتَ أَهْلُهُ» (کلینی، 1407ق، ج4، ص27).[14]
2- عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (ع) قَالَ: «یَا بُنَیَّ افْعَلِ الْخَیْرَ إِلَى کُلِّ مَنْ طَلَبَهُ مِنْکَ فَإِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِهِ فَقَدْ أَصَبْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ‏ یَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ کُنْتَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ...» (کلینی، 1407ق، ج8، ص 152).
3- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «اصْنَعِ الْمَعْرُوفَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَ إِلَى مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ هُوَ أَهْلَهُ فَکُنْ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ» (کلینی، 1407ق، ج4، ص27؛ ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص55؛ کوفی اهوازی، 1402ق، ج32، ص82).
4- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ‏{نقل صحیفه الرضا (ع): رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّینِ} التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى کُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ» (ابن بابویه، 1404ق، ص37؛ 1378ق، ج2، ص35؛ علی بن موسی الرضا(ع)، 1406ق، ج1، ص52؛ العروسى الحویزى، 1415ق، ج3، ص521؛ بیهقی، 1410ق، ج6، ص256).
5- در روایتی بدون سند از امام حسین (ع) درباره ضایع شدن کار خیری که نسبت به افراد نااهل انجام شده است پرسیدند. امام(ع) پاسخ فرمود: «لَیْسَ کَذَلِکَ وَ لَکِنْ تَکُونُ الصَّنِیعَةُ مِثْلَ وَابِلِ الْمَطَرِ تُصِیبُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ».[15] (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص245).
چنانکه ملاحظه می‌گردد صریح این روایات بر فراگیر بودن احسان و نیکی نسبت به هر شخصی دلالت دارد.



4-4. تعارض روایت با احکام و فتاوی فقیهان
در ظاهر عبارات روایات، «الصنیعه» به طور مطلق و عام آمده و احسان و نیکی به صورت مطلق مدّ نظر است اما اگر مراد از آن را محدود به زکات واجب یا صدقه مستحبی بدانیم، باید گفت در هر دو صورت این مضمون مخالف احکام و فتواهای فقیهان هست.
فقیهان شیعه ذیل دو مبحث زکات و صدقه بحثی تحت عنوان اوصاف مستحق زکات و صدقه (= صدقه مفروضه و مندوبه) مطرح کرده‌اند که ذیل آن شرایط دریافت کننده زکات واجب و صدقه مستحبی را ذکر کرده‌اند.
توضیح آنکه مهم‌ترین حقوق واجب مالی عبارت است از خمس، زکات و فطره که از دو مورد اخیر تحت عنوان «صدقه مفروضه» نیز یاد شده است. موارد مصرف این نوع صدقه (= زکات واجب) به تصریح نصّ قرآن (التوبه:60) هشت قسم است؛ یک قسم آن «مؤلفة قلوبهم» هست که از نظر بیشتر فقیهان، مراد از این مورد مصرف، مسلمانان سست اعتقاد و ضعیف الایمان و نیز نامسلمانان غیر معاند است. از نظر فقیهان از سایر موارد مصرف (سایر سهم‌ها) به جز سهم ابن السبیل به غیر مسلمانان نمی‌رسد. (علامه حلی،1420ق، ج1، ص404).[16]
فقیهان وجود ایمان و عدالت را از جمله شرایط مستحق زکات واجب ذکر کرده‌اند (محقق حلی،1409ق، ج1، ص123) اما همه آنان قائل به تعلق گرفتن سهم «مؤلفة قلوبهم» به غیر مسلمانان هستند. البته در میان آنان اختلاف نظر وجود دارد که آیا این سهم باید توسط امام عادل پرداخت شود یا خیر.
اما مسلمانان غیر از حقوق واجب مالی، به حقوق غیر واجب مالی نیز سفارش شده‌اند. از جمله این حقوق، انفاق و بخشش است که آن زیر مجموعه احسان به معنای عام آن است. فقیهان از آن به «صدقه مندوبه» یاد کرده‌اند و برای دریافت کننده آن اساسا ایمان و عدالت و حتی اسلام را شرط ندانسته‌اند و در این به اره به صراحت گفته‌اند: «ذمّی، اجنبی و کافر غیر حربی و معاند می‌توانند از آن بهرمند شوند و مسلمانان به جهت چنین احسانی، مثاب و ماجور خواهند بود» (محقق حلی، 1409ق، ج2، ص454؛ سیستانی، 1415ق، ج2، ص 426؛ خوئی،1410ق، ج2، ص257؛ خمینی،1390ق، ج2، ص91).
علامه مجلسی نیز به مناسبت ذیل روایتی در الکافی، نظر مشهور بین اصحاب درباره صدقه بر کافر را، جواز آن بر کافر ذمی هر چند اجنبی باشد دانسته است (مجلسی، 1404ق، ج9، ص121؛ همو، 1403ق، ج71، ص369).

5. ارزیابی مباحث نقد دلالی
آیات ذکر شده به عنوان آیات معارض مفهوم برآمده از روایت انحصار احسان، عمدتا بر مسأله نیکی به غیر مسلمانان تمرکز دارد و این آیات متعرض موضوع نیکی به انسان‌های غیر شریف و نجیب نشده است. همچنین دلیل تعارض با احکام و فتاوی فقیهان در صورتی مورد بحث قرار می‌گیرد که «الصنیعه» در روایت انحصار احسان، محدود به انفاق مالی اعم از صدقه واجب (=زکات) و صدقه مستحب باشد.
درباره روایات معارض نما نیز باید گفت به نظر می‌رسد سه روایت نخست اساساً در تقابل با روایت انحصار احسان قرار نمی‌گیرد و اگر تعارضی هم وجود داشته باشد این تعارض ظاهری با دسته‌ای دیگر از روایات برقرار است؛ تعارض میان روایاتی که انجام کار معروف و خیر را نسبت به همه افراد (کُلّ احد) خواه مستحق دریافت نیکی باشد خواه مستحق نباشد (الی من هو اهله و الی من لیس اهله) روا داشته است با روایاتی که انجام کار معروف و خیر را محدود به افراد مستحق و نیازمند (اهل) دانسته است.[17]
بنابراین مقصود از «اهل» و «غیر اهل» در این گروه از روایات، تشخیص مستحق و نیازمند بودن دریافت کننده احسان است. لازم به ذکر است صاحب نظران به ویژه فقیهان امامیه در جمع و توجیه این دو دسته روایات وجوهی چند ذکر کرده‌اند (ر.ک: مازندرانی، 1429ق، ج3، ص516-519).[18]

6. ارائه مفهومی صحیح از روایت انحصار احسان
از نظر محقق، جمع تعارض ظاهری روایت «لَا تَصْلُحُ الصَّنِیعَةُ إِلَّا عِنْدَ ذِی‏ حَسَبٍ‏ أَوْ دِینٍ» با دو روایت «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّینِ، التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى کُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ» و «تَکُونُ الصَّنِیعَةُ مِثْلَ وَابِلِ الْمَطَرِ تُصِیبُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ» بدین شرح است:
هر دو روایت جمله خبری است و صرفاً دو گزاره را مطرح کرده است و دربردارنده امر و نهی نیست. یک روایت عدم مصلحت انجام کار نیک در حق افراد غیر نجیب و شریف (غیر اصیل) و روایت دیگر اهمیت و جایگاه احسان و نیکی در حق همه انسان‌ها اعم از خوب و بد؛ نیک کردار و بد کردار را گزارش داده است.
به نظر می‌رسد مقصود روایاتی که گستره احسان را فراگیر دانسته است، احسان به هنگام ضرورت یا در شرایط درخواست احسان شونده است. اما روایت انحصار احسان، ناظر به احسان ابتدایی است. یعنی در شرایطی که شخص خود قصد ابتداء به احسان را دارد. بنابراین مقصود روایت، نفی مطلق احسان فراگیر نیست و احسان به هنگام ضرورت را نفی نکرده است.
اکنون باید دلیل عدم مصلحت احسان ابتدائی به افراد غیر نجیب و بی دین را بازجست؛ به نظر می‌رسد دلیل عدم مصلحت چنین احسانی و نفی آن از برخی افراد، به ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری انسان‌های غیر شریف و نجیب و بعضا انسان‌های بی دین (یا بی قید و بند در امور دینی) برمی گردد. قرائنی چون؛ آمدن تشبیه ذیل برخی نقل‌های روایت[19] و همچنین کاربرد افعال متفاوتی چون: «لاتصلح»، «لاتبتغی»، «لاتحق» و «لاتنفع» در صدر گزارش‌های متعدد روایت، به نوعی بی ثمر بودن و ضایع شدن احسان و نیکی در حق برخی انسان‌ها را می‌رساند. بی ثمر بودن از جهات گوناگونی چون ناسپاسی و کفران احسان، عدم جبران و مقابله به مثل، جری و گستاخ شدن فردی که مورد احسان قرا گرفته است.
همچنین در نقل بدون سند ابن شعبه حرانی ذیلی بر روایت افزوده شده که خواه آن ذیل، ادامه روایت دانسته شود- که بعید به نظر می‌رسد - و خواه آن برداشت محدث از روایت در نظر گرفته شود، می‌توان از آن به چرایی نفی موجود در روایت پی برد. در ذیل روایت جمله «وَ مَا أَقَلَّ مَنْ یَشْکُرُ الْمَعْرُوف» آمده است که ناسپاسی و کفران نعمت را دلیل نفی احسان به افراد غیر شریف و بی دین دانسته است (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص358).
به نظر می‌رسد دو ویژگی‌ که در بسیاری از نقل‌های روایت مورد بحث به کار برده شده است: یعنی افرادی که «ذی حسب» یا «ذی دین» نیستند، به قرینه استعمال «أو» میان دو کلمه صرفاً به عنوان بیان دو مصداق از مفهوم کلی «لئیم = پست و فرومایه» است و این مصادیق می‌تواند متعدد باشد. از این رو مشاهده می‌شود در برخی نقل‌ها مصداقی افزون بر دو مصداق مذکور {ذی نهی} (بیهقی، 1410ق، ج7، ص453)؛ {ذی حلم} (طبرانی، بی تا، ج8، ص149؛ مجمع الزوائد، ج8، ص185) و در برخی دیگر مصادیقی متفاوت{حفیظه، ذی وفاء} (آمدی، ص765؛ عیون الحکم و المواعظ، ص519) از آن ذکر شده است.
در روایات فریقین، روایات بسیاری درباره خصوصیات شخصیتی و رفتاری انسان‌های «لئیم» وجود دارد که از جمله این خصوصیات قدرنشناسی و ناسپاس بودن آنان است. مناوی نیز در شرح روایت «لاتصلح الصنیعه الا عند ذی حسب او دین» چنین می‌نویسد: «مقصود از صلاح نبودن احسان و نیکی در حق افراد بی اصل و نسب یا بی دین این است اساسا احسان و نیکی در حق چنین افرادی سود و ثمری از جمله قدردانی و تشکر، مقابله به مثل و جبران و ... در پی نخواهد داشت» (مناوی، 1415، ج6 ، ص527).
در میراث روایی مسلمانان برخی عناوین ابواب روایی مبنی بر کفران و ناسپاسی نعمت و احسان، تباه شدن نیکی و احسان و قرار دادن نیکی و احسان در جایگاه خود و ...[20] وجود دارد که می‌توان در یک نگاه اجمالی مضمون اصلی این روایات را ضایع و تباه شدن احسان و نیکی به انسان‌های دون مرتبه و فرومایه است و مصداق بارز این تباهی کفران و ناسپاسی است. روایات بسیاری به این مضمون تصریح دارد.[21]

نتیجه گیری
- روایت «لَا تَصْلُحُ الصَّنِیعَةُ إِلَّا عِنْدَ ذِی‏ حَسَبٍ‏ أَوْ دِینٍ» هیچ گونه تعارضی با عقل بشری، معارف و احکام قرآنی، روایات منقوله و فتاوی فقیهان ندارد.
- صرف نظر از اسانید ضعیف روایت در منابع عامّه، اسانید نقل‌های متعدد روایت انحصار احسان در منابع روایی امامیه در یک نگاه مجموعی از ضعف قابل توجهی برخوردار نیست و در نقل‌های پنجگانه خود، حداقل دارای یک سند صحیح بر اساس موازین حدیث صحیح نزد متأخران می‌باشد.
- روایت انحصار احسان در مقام بیان یک قاعده عمومی غالبی اجتماعی است که همچون هر قاعده عامی می‌تواند گاه استثناء داشته باشد. گویی این روایت در صدد بیان این مطلب است که: مناسب است شخصی که قصد احسان و نیکی ابتدایی به دیگران دارد به افرادی که یا دارای نجابت و تربیت خانوادگی (ذی حسب) باشد و یا انسانی متدین و دارای تربیت دینی باشد؛ چرا که انسان در سایه تربیت خانواده و تربیت دینی قدردان و سپاسگزار نیکی‌های دیگران در حق خود می‌گردد. چنانکه در روایتی طلب نیکی فقط از انسان‌های دیندار، جوانمرد و شریف توصیه شده است و حکمت این توصیه را حفظ شخصیت و عدم تحقیرطلب کننده نیکی و نیز برآورده ساختن خواسته او دانسته است.[22]

منابع
- قرآن کریم.
- ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد (1367ش)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
- ابن ادریس، محمد بن احمد(1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- ابن عجمی، سبط(1407ق)، الکشف الحثیث،تحقیق: صبحى السامرائی، بیروت: عالم الکتب، مکتبة النهضة العربیة.
- ابن بابویه، على بن حسین(1378ق)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،تصحیح: مهدى لاجوردى، ‏تهران‏: نشر جهان‏.
- همو، (1413ق)، من لا یحضره الفقیه،قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- همو، (1362ش)، الخصال، قم: جامعه مدرسین.
- ابن جوزی،جمال الدین عبد الرحمن بن علی(1386ق)، الموضوعات،تحقیق: عبد الرحمن محمد عثمان، المدینة المنورة: المکتبة السلفیة.
- همو، (بی تا)، نواسخ القرآن، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی(1390ق )، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- همو، (1415ق)، الإصابة فی معرفة الصحابة،تحقیق: شیخ عادل احمد عبد الموجود، الشیخ علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- همو، (1404 ق)، تهذیب التهذیب، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- ابن حبان، علاء الدین علی بن به لبان،(1414ق)، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرساله.
- ابن سلامة، (1405ق)، مسند الشهاب، تحقیق: حمدی عبد المجید سلفی، بیروت: مؤسسة الرسالة.
- ابن شعبه حرانى،حسن بن على(1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول (ص)،قم: جامعه مدرسین.
- ابن عبد البرّ،أبو عمر یوسف بن عبد الله (1387ق)، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفى بن احمد العلوی،‏ محمد عبد الکبیر البکری، المغرب: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیه.
- ابن عراق کنایی، ابوالحسن علی بن محمد(1399ق)، تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاخبار الشنیعه الموضوعه، تحقیق: عبدالوهاب اللطیف، عبدالله محمد الصدیق، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- ابن عساکر (1415ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- ابن غضایری، احمد بن حسین (1364ش)‏، الرجال،تحقیق: محمد رضا حسینى، قم‏: دار الحدیث.‏
- ابن منظور، محمد بن مکرم (1405ق)، لسان العرب، قم: نشر أدب الحوزة.
- اصبهانی، اسماعیل بن محمد (بی تا)، دلائل النبوة، تحقیق: ابو عبد الرحمن مساعد بن سلیمان الراشد الحمید، بی جا: دار العاصمة للنشر والتوزیع.
- البانی، محمد ناصر الدین (1408ق)، ضعیف الجامع الصغیر، بیروت: المکتب الإسلامی.
- همو، (بی تا)، السلسلة الضعیفة و الموضوعة، بی جا: بی نا.
- بخاری، محمد بن اسماعیل(بی تا)، التاریخ الکبیر، ترکیه، مکتبة الإسلامیة.
- برقى، احمد بن محمد بن خالد ‏(1381ق)، رجال البرقی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران‏.
- البستی، ابوحاتم محمد بن حبان(بی تا)، المجروحین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب: دار الوعی.
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (1410ق)، شعب الإیمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- پاکتچی، احمد (1392ش)، فقه الحدیث، تهران،انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
- جرجانی، أبو أحمد عبد الله بن عدی(1409ق)، الکامل فی ضعفاء الرجال،تحقیق: سهیل زکار، بیروت:دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- حر عاملی، محمد بن حسن(1418 ق)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة،تحقیق: محمد بن حسین قائینى، قم: مؤسسة معارف اسلامی امام رضا (ع).
- همو، (1409 ق)، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی (ق1414)، تاج العروس من جواهر القاموس،تحقیق: علی شیری بیروت: دار الفکر.
- حلبی،علی حسن؛ قیسی، ابراهیم طه؛ مراد، حمدی محمد، (1419ق)، موسوعه الاحادیث و الآثار الضعیفه و الموضوعه، الریاض: مکتبه المعارف للنشر و التوزیع.
- حلى، حسن بن یوسف (‏1411 ق‏)، رجال العلامة الحلی، تصحیح: محمدصادق ‏بحرالعلوم، نجف: دارالذخائر.
- همو، (1420ق)، تحریر الاحکام، تحقیق: ابراهیم بهادری، قم، موسسه امام صادق(ع).
- حلى،رضى الدین على بن یوسف(1408 ق‏)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة،تصحیح: مهدى رجائى، محمود مرعشى، قم‏: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
- حلی، حسن بن علی بن داود،(1342 ش)، ‏الرجال،تهران، دانشگاه تهران‏.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی(1417ق)، تاریخ بغداد،دراسة وتحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- خوئی، ابوالقاسم(1410ق)، منهاج الصالحین، قم: مدینة العلم.
- همو، (1410ق)، معجم رجال الحدیث‏، قم‏: مرکز نشر آثار شیعه.
- ذهبی، علی محمد البجاوی (1382ق)، میزان الاعتدال، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر.
- رازی، ابومحمد عبدالرحمن بن ابی حاتم(1372ق)، الجرح و التعدیل، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- سلامة محمد، خلف(بی تا)، لسان المحدثین، بی جا: بی نا.
- سیستانی، سید علی(1415ق)، منهاج الصالحین، قم: مکتب آیة الله العظمى السید السیستانی.
- سیوطی،عبد الرحمن بن أبی بکر(1401ق)، الجامع الصغیر، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- شامی، یوسف بن حاتم(1420 ق)‏، ‏الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، قم‏: جامعه مدرسین.
- شریف الرضى، محمد بن حسین (1414ق)، نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، قم: هجرت.
- شریف قرشی، باقر(1372ش)، حیاة الإمام الرضا (ع)،قم: انتشارات سعید بن جبیر.
- شوکانی، محمد بن علی(بی تا)، الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة، بی جا.
- طباطبایى، محمد حسین(1417 ق)‏، ‏المیزان فى تفسیر القرآن‏، قم‏: دفتر انتشارات اسلامى.
- طبرانی، سلیمان بن احمد(بی تا)، معجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی، بی جا: دار احیاء التراث العربی.
- طبرسی، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو.
- طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر(1412 ق)، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت:دار المعرفه.
- طریحی، فخرالدین(1408ق)، مجمع البحرین،تحقیق: سید احمد حسینی، مکتب النشر الثقافة الإسلامیه.
- طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الامالی، قم: دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزیع.
- همو، (1381ق)، الرجال، نجف‏: انتشارات حیدریه.
- همو، (بی تا)، الفهرست، نجف‏: المکتبة المرتضویة.
- عاملی جبعی، حسن بن زین الدین معروف به صاحب معالم (1406ق)، منتقى الجمان فی الاحادیث فی الصحاح و الحسان، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسه النشر الإسلامی.
- عاملی جبعی، زین الدین بن علی معروف به شهید ثانی(1408ق)، الرعایه فی علم الدرایه،تحقیق: عبدالحسین محمد علی بقال، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی.
- عجلونی، اسماعیل بن محمد(1408ق)، کشف الخفاء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث على ألسنة الناس، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- عروسى حویزى، عبد على بن جمعه(1415ق)، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان.
- عسقلانی،ابن حجر(1390ق)، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- عسکرى، حسن بن عبدالله(1400ق)، الفروق فى اللغة، بیروت: دار الآفاق الجدیدة.
- عقیلی، محمد بن عمرو(1418ق)، الضعفاء الکبیر، بیروت: دار الکتب العلمیه.
- علی بن عمر، دار قطنی(1405ق)، علل الوارده فی الاحادیث النبویه، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، الریاض: دار طیبه.
- علی بن موسی الرضا(ع)(1406ق)، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، مشهد:کنگره جهانى امام رضا علیه السلام.
- فتال نیشابوری، محمد بن احمد(1375ش)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم: انتشارات رضى.
- فتنی هندی، محمد طاهر بن علی(بی تا)، تذکرة الموضوعات، بی جا: المطبعة المیمنیة.
- فیض کاشانى، محمد محسن (1406 ق)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام أمیر المؤمنین (ع).
- قزوینی، محمد بن یزید(بی تا)، سنن ابن ماجه،تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی جا، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- کلینى،محمد بن یعقوب(1407ق‏)،‏ الکافی، تصحیح: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏:دارالکتب الإسلامیه.
- کوفى اهوازى، حسین بن سعید(1402 ق‏)، الزهد، تصحیح: غلامرضا عرفانیان یزدى، قم: ‏المطبعة العلمیه.
- لکنوی هندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (1407ق)، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل،تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیه.
- مازندرانى، محمد هادى بن محمد صالح(1429 ق)، شرح فروع الکافی، قم: دار الحدیث للطباعة و النشر.
- متقی هندی، علاء الدین علی(1409ق)، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: الشیخ بکری حیانی. تصحیح: الشیخ صفوة السقا، بیروت: مؤسسة الرساله.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403 ق)، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- همو، (1404ق)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- مصطفوى، حسن(1368ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مطهری، مرتضی(1373ش)، تعلیم و تربیت در اسلام، بی جا.
- مفید،محمد بن محمد(1413ق)، الإختصاص، قم: الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید.
- مناوی، محمد عبدالرؤف(1415ق)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تصحیح: أحمد عبد السلام، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- موسوی الخمینی، روح الله(1390ق)، تحریر الوسیله، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.
- نجاشی، احمد بن على‏(1407ق ‏‏)، رجال النجاشی، قم‏: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین.
- نسائی، احمد بن على بن شعیب(1406ق)، الضعفاء والمتروکین،تحقیق: محمود ابراهیم زاید، بیروت: دار المعرفه.
- نوری، حسین بن محمد تقى(1408 ق‏)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
- هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر(1412 ق)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، بیروت: دار الفکر.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر.

 

________________________________________
[1]. دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2]. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد (نویسنده مسئول)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[3]. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[4]. مسند الشهاب (ج2، ص55)؛ شعب الایمان (ج2، ص73)؛ التمهید (ج21، ص20 -21)؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد(ج8، ص335)؛ جامع الأحادیث، (ج9، ص489، ش8901؛ ج16، ص196، ش16578؛ ج30، ص158؛ ج31، ص118، ش33917)؛ کنز العمال (ج16، ص140– 141، ش44173 و ج16، ص240 – 241).
[5] . الضعفاء (ج3، ص 158– 159؛ ج4، ص432 – 433)؛ المجروحین (المتوفى: 354هـ) (ج1، ص46)؛ الکامل (ج2، ص364؛ ج6، ص386)؛ تاریخ بغداد (ج14، ص 168– 170)؛ تاریخ مدینة دمشق (ج14، ص326– 328)؛ لسان المیزان (ج2، ص313؛ ج1، ص168– 169).
[6] . تاریخ یعقوبی (ج2، ص 96).
[7] . الموضوعات، (ج2، ص53-152؛ ج2، ص167)؛ تذکرة الموضوعات (ص68)؛ الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة (ج1، ص35).
[8] . لازم به ذکر است نام حسن راشد، مشترک میان سه راوی است که مورد نظر ما حسن بن راشد مولی بنی العباس است.
[9] . بنا بر اظهار محققان، نام اصلی «حدیث اربعمائه» کتاب «ادب امیرالمومنین(ع)» است. متن یاد شده، یک گردآوری از حدود چهارصد حدیث امام علی (ع) توسط محمد بن مسلم از اصحاب امام صادق (ع) است. بنابراین باید توجه داشت که این حدیث ماهیتاً ضبط سخنان حضرت علی (ع) در مجلس واحد نیست. (پاکتچی، 1392ش، ص356-358)
[10] . حدیثی که از ابتدای سند آن یک نفر یا بیشتر حذف شده باشد (عاملی جبعی [شهید ثانی]، 1408ق، ص101).
[11]. عمرو بن ابراهیم کردی (ابن حجر عسقلانی،1390ق، ج4، ص280؛ همو، 1415ق، ج3، ص483؛ ابن العجمی، 1407ق، ص193)، یحیى بن هاشم بن کثیر (عقیلی، 1418ق، ج4، ص432-433؛ خطیب بغدادی، 1417ق، ج14، ص 168 - 170)، مسیب بن شریک (بخاری، بی تا، ج7، ص408؛ ابن عدی، 1409ق، ج6، ص386)، عبید بن قاسم (رازی، 1372ق، ج5، ص412؛ نسایی، 1406ق، ص213؛ عقیلی، 1418ق، ج3، ص116؛ ابن حبان بستی، بی تا، ج2، ص175؛ ابن عدی، 1409ق، ج5، ص349)، حسین بن مبارک طبرانی (ابن عدی، 1409ق، ج2، ص364؛ 1390ق، ج2، ص 313)، عثمان بن عثمان بن خالد (ابن حجر عسقلانی،1390ق، ج1، ص168- 169)، احمد بن داود حرّانی (ابن حبان بستی، بی تا، ج1، ص 146؛ ابن حجر عسقلانی،1390ق، ج1، ص 168؛ ابن جوزی، 1386ق، ج2، ص153-152)، عمر بن راشد(مدنی) (ابن حجر عسقلانی، 1390ق، ج4، ص304؛ همو، 1404ق، ج7، ص392؛ عقیلی، 1418ق، ج3، ص 158 – 159)، سلیمان بن سلمة الخبائری (ابن حجر عسقلانی،1390ق، ج،3، ص93؛ ذهبی،1382ق، ج2، ص210).
[12]. الموضوعات، (ج2، ص53-152؛ ج2، ص167)؛ تذکرة الموضوعات (ص68)؛ الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة (ج1، ص35)؛ موسوعه الاحادیث و الآثار الضعیفه و الموضوعه، (شماره های 19168، 4811، 6467، 6468، 18934، 20032 ).
[13] . ذکر این نکته لازم است که علامه طباطبایی معتقد است آیه شریفه آن طور که باید با روایات شان نزول سازگارى ندارد، و اما مساله انفاق به غیر مسلمان را در صورتى که براى رضاى خدا انجام شود مى‏توان از اطلاق آیات استفاده کرد (طباطبایی، 1417ق، ج2، ص405).
[14]. اگرچه هر یک از واژه های وضع شده دلالت بر مفهومی ویژه و تاکید بر نکته ای خاص دارد اما در فرهنگ روایی به جهت وقوع پدیده نقل به معنا، میان برخی کلمات قریب المعنا بعضا نوعی ترادف قائل شده اند و به ریزه کاری های معنای دو وازه مترادف توجهی نشده است. از این رو می توان میان واژه های «الاحسان»، «اصطناع المعروف» و «الصنیعه»، نوعی ترادف قائل شد؛ زیرا این کلمات در اثر نقل به معنا در نقل های متفاوت یک روایت به جای یکدیگر به کار برده شده است. شاهد این مطلب، روایات این بخش و روایاتی است که در ادامه مقاله ذکر شده است.
[15] . «چنین نیست؛ چرا که احسان همچون باران شدید است که بر انسان های نیکوکار و بدکردار- هر دو- می بارد». لازم به ذکر است این جمله از روایت، بخشی از کلام طولانی امام(ع) است که در منابع معتبر دیگر نیز نقل شده است اما فاقد این جمله است و فقط در نقل تحف العقول این جمله وجود دارد.
[16] . مطابق نظر برخی فقها پرداخت سهم «مولفه قلوبهم» باید توسط امام عادل روی دهد. به عبارتی این سهم در زمان غیبت امام معصوم پرداخت نمی شود.
[17]. از جمله مهمترین این روایات این روایت است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لِمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ یَا مُفَضَّلُ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَ شَقِیٌّ الرَّجُلُ أَمْ سَعِیدٌ فَانْظُرْ سَیْبَهُ{ بِرَّهُ}‏ وَ مَعْرُوفَهُ إِلَى مَنْ یَصْنَعُهُ فَإِنْ کَانَ یَصْنَعُهُ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ فَاعْلَمْ أَنَّهُ إِلَى‏ خَیْرٍ وَ إِنْ کَانَ یَصْنَعُهُ إِلَى غَیْرِ أَهْلِهِ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ» (کلینی، ج4، ص30؛ نیز: ر.ک، طوسی، ص643).
[18] . از جمله این وجوه این است که روایات نهی کننده نیکی به افراد غیر اهل از جمله کفار، حمل بر انفاق های واجب همچون خمس و زکات می شود (حرّ عاملی، 1418ق، ج3، ص380)؛ از سویی دیگر مقصود روایات جواز احسان و نیکی در حق افراد غیر اهل، انفاق های غیر واجب است زیرا پرداخت انفاق های واجب به غیر اهل جایز نیست (مازندرانی، 1429ق، ج‏3، ص516).
گروهی معتقدند حکم روایات ناهی در شرایطی متفاوت از روایات جواز است و آن در صورتی است که انسان از نااهل بودن طرف مقابلش آگاهی داشته باشد. (مازندرانی،1429ق، ج‏3، ص518؛ فیض کاشانى، 1406 ق، ج‏10، ص458).
دیدگاهی دیگر حکم روایات ناهی را مشمول آن دسته از انسان هایی دانسته است که احسان و نیکی آنان به نااهلان روش دائمی و همیشگی ایشان است(مازندرانی،1429ق، ج‏3، ص518)؛ نظر دیگری که در جمع میان دو دسته روایات بیان شده است مقصود از روایات ناهی را بیان فضیلت و برتری افراد اهل دانسته است. (مازندرانی،1429ق، ج‏3، ص518).
[19] . «...کما لا تصلح{یا: تنفع} الریاضه الا عند نجیب».
[20] . برخی از این ابواب روایی عبارت است از: الاضاعه الاحسان ، کفر المعروف، وضع المعروف فی مواضعه.
[21]. از جمله این روایات است:«أَرْبَعَةٌ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً الْأَکْلُ بَعْدَ الشِّبَعِ وَ السِّرَاجُ فِی الْقَمَرِ وَ الزَّرْعُ فِی السَّبَخَةِ وَ الصَّنِیعَةُ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهَا». (ابن بابویه،1362ش، ج1، ص264) ؛ «أَرْبَعٌ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً مَوَدَّةٌ تُمْنَحُ مَنْ لَا وَفَاءَ لَهُ وَ مَعْرُوفٌ یُوضَعُ عِنْدَ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ وَ عِلْمٌ یُعَلَّمُ مَنْ لَا یَسْتَمِعُ لَهُ وَ سِرٌّ یُودَعُ مَنْ لَا حَضَانَةَ لَهُ».( ابن بابویه، 1362ش، ج1، ص264؛ همو، 1413ق، ج4، ص417) ؛ «لَیْسَ لِوَاضِعِ الْمَعْرُوفِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ مِنَ‏ الْحَظِّ فِیمَا أَتَى إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ وَ مَقَالَةُ الْجُهَّالَ ...». (کلینی، 1407ق، ج4، ص32؛ شریف الرضی،1414ق، ص198)؛ «لا تصنعن معروفا إلى ثلاثة إلى الأحمق والفاحش واللئیم ... وأما اللئیم فکالأرض السبخة لا ینبت ولا یثمر ولکن إذا أصبت المؤمن فازرعه معروفک تحصد به شکرا». (عبد الله بن محمد بن أبی الدنیا، بی¬تا، ص9).
[22] . امام حسین (ع) فرموده اند: «لَا تَرْفَعْ حَاجَتَکَ إِلَّا إِلَى أَحَدِ ثَلَاثَةٍ إِلَى ذِی دِینٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ فَأَمَّا ذُو الدِّینِ فَیَصُونُ دِینَهُ وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَسْتَحْیِی لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَیَعْلَمُ أَنَّکَ لَمْ تُکْرِمْ وَجْهَکَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ فِی حَاجَتِکَ فَهُوَ یَصُونُ وَجْهَکَ أَنْ یَرُدَّکَ بِغَیْرِ قَضَاءِ حَاجَتِکَ» (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص247).
مراجع
منابع
- قرآن کریم.
- ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد (1367ش)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
- ابن ادریس، محمد بن احمد(1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- ابن عجمی، سبط(1407ق)، الکشف الحثیث،تحقیق: صبحى السامرائی، بیروت: عالم الکتب، مکتبة النهضة العربیة.
- ابن بابویه، على بن حسین(1378ق)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،تصحیح: مهدى لاجوردى، ‏تهران‏: نشر جهان‏.
- همو، (1413ق)، من لا یحضره الفقیه،قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- همو، (1362ش)، الخصال، قم: جامعه مدرسین.
- ابن جوزی،جمال الدین عبد الرحمن بن علی(1386ق)، الموضوعات،تحقیق: عبد الرحمن محمد عثمان، المدینة المنورة: المکتبة السلفیة.
- همو، (بی تا)، نواسخ القرآن، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی(1390ق )، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- همو، (1415ق)، الإصابة فی معرفة الصحابة،تحقیق: شیخ عادل احمد عبد الموجود، الشیخ علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- همو، (1404 ق)، تهذیب التهذیب، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- ابن حبان، علاء الدین علی بن به لبان،(1414ق)، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرساله.
- ابن سلامة، (1405ق)، مسند الشهاب، تحقیق: حمدی عبد المجید سلفی، بیروت: مؤسسة الرسالة.
- ابن شعبه حرانى،حسن بن على(1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول (ص)،قم: جامعه مدرسین.
- ابن عبد البرّ،أبو عمر یوسف بن عبد الله (1387ق)، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفى بن احمد العلوی،‏ محمد عبد الکبیر البکری، المغرب: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیه.
- ابن عراق کنایی، ابوالحسن علی بن محمد(1399ق)، تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاخبار الشنیعه الموضوعه، تحقیق: عبدالوهاب اللطیف، عبدالله محمد الصدیق، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- ابن عساکر (1415ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- ابن غضایری، احمد بن حسین (1364ش)‏، الرجال،تحقیق: محمد رضا حسینى، قم‏: دار الحدیث.‏
- ابن منظور، محمد بن مکرم (1405ق)، لسان العرب، قم: نشر أدب الحوزة.
- اصبهانی، اسماعیل بن محمد (بی تا)، دلائل النبوة، تحقیق: ابو عبد الرحمن مساعد بن سلیمان الراشد الحمید، بی جا: دار العاصمة للنشر والتوزیع.
- البانی، محمد ناصر الدین (1408ق)، ضعیف الجامع الصغیر، بیروت: المکتب الإسلامی.
- همو، (بی تا)، السلسلة الضعیفة و الموضوعة، بی جا: بی نا.
- بخاری، محمد بن اسماعیل(بی تا)، التاریخ الکبیر، ترکیه، مکتبة الإسلامیة.
- برقى، احمد بن محمد بن خالد ‏(1381ق)، رجال البرقی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران‏.
- البستی، ابوحاتم محمد بن حبان(بی تا)، المجروحین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب: دار الوعی.
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (1410ق)، شعب الإیمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- پاکتچی، احمد (1392ش)، فقه الحدیث، تهران،انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
- جرجانی، أبو أحمد عبد الله بن عدی(1409ق)، الکامل فی ضعفاء الرجال،تحقیق: سهیل زکار، بیروت:دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- حر عاملی، محمد بن حسن(1418 ق)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة،تحقیق: محمد بن حسین قائینى، قم: مؤسسة معارف اسلامی امام رضا (ع).
- همو، (1409 ق)، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی (ق1414)، تاج العروس من جواهر القاموس،تحقیق: علی شیری بیروت: دار الفکر.
- حلبی،علی حسن؛ قیسی، ابراهیم طه؛ مراد، حمدی محمد، (1419ق)، موسوعه الاحادیث و الآثار الضعیفه و الموضوعه، الریاض: مکتبه المعارف للنشر و التوزیع.
- حلى، حسن بن یوسف (‏1411 ق‏)، رجال العلامة الحلی، تصحیح: محمدصادق ‏بحرالعلوم، نجف: دارالذخائر.
- همو، (1420ق)، تحریر الاحکام، تحقیق: ابراهیم بهادری، قم، موسسه امام صادق(ع).
- حلى،رضى الدین على بن یوسف(1408 ق‏)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة،تصحیح: مهدى رجائى، محمود مرعشى، قم‏: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
- حلی، حسن بن علی بن داود،(1342 ش)، ‏الرجال،تهران، دانشگاه تهران‏.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی(1417ق)، تاریخ بغداد،دراسة وتحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- خوئی، ابوالقاسم(1410ق)، منهاج الصالحین، قم: مدینة العلم.
- همو، (1410ق)، معجم رجال الحدیث‏، قم‏: مرکز نشر آثار شیعه.
- ذهبی، علی محمد البجاوی (1382ق)، میزان الاعتدال، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر.
- رازی، ابومحمد عبدالرحمن بن ابی حاتم(1372ق)، الجرح و التعدیل، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- سلامة محمد، خلف(بی تا)، لسان المحدثین، بی جا: بی نا.
- سیستانی، سید علی(1415ق)، منهاج الصالحین، قم: مکتب آیة الله العظمى السید السیستانی.
- سیوطی،عبد الرحمن بن أبی بکر(1401ق)، الجامع الصغیر، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- شامی، یوسف بن حاتم(1420 ق)‏، ‏الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، قم‏: جامعه مدرسین.
- شریف الرضى، محمد بن حسین (1414ق)، نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، قم: هجرت.
- شریف قرشی، باقر(1372ش)، حیاة الإمام الرضا (ع)،قم: انتشارات سعید بن جبیر.
- شوکانی، محمد بن علی(بی تا)، الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة، بی جا.
- طباطبایى، محمد حسین(1417 ق)‏، ‏المیزان فى تفسیر القرآن‏، قم‏: دفتر انتشارات اسلامى.
- طبرانی، سلیمان بن احمد(بی تا)، معجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی، بی جا: دار احیاء التراث العربی.
- طبرسی، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو.
- طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر(1412 ق)، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت:دار المعرفه.
- طریحی، فخرالدین(1408ق)، مجمع البحرین،تحقیق: سید احمد حسینی، مکتب النشر الثقافة الإسلامیه.
- طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الامالی، قم: دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزیع.
- همو، (1381ق)، الرجال، نجف‏: انتشارات حیدریه.
- همو، (بی تا)، الفهرست، نجف‏: المکتبة المرتضویة.
- عاملی جبعی، حسن بن زین الدین معروف به صاحب معالم (1406ق)، منتقى الجمان فی الاحادیث فی الصحاح و الحسان، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسه النشر الإسلامی.
- عاملی جبعی، زین الدین بن علی معروف به شهید ثانی(1408ق)، الرعایه فی علم الدرایه،تحقیق: عبدالحسین محمد علی بقال، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی.
- عجلونی، اسماعیل بن محمد(1408ق)، کشف الخفاء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث على ألسنة الناس، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- عروسى حویزى، عبد على بن جمعه(1415ق)، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان.
- عسقلانی،ابن حجر(1390ق)، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- عسکرى، حسن بن عبدالله(1400ق)، الفروق فى اللغة، بیروت: دار الآفاق الجدیدة.
- عقیلی، محمد بن عمرو(1418ق)، الضعفاء الکبیر، بیروت: دار الکتب العلمیه.
- علی بن عمر، دار قطنی(1405ق)، علل الوارده فی الاحادیث النبویه، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، الریاض: دار طیبه.
- علی بن موسی الرضا(ع)(1406ق)، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، مشهد:کنگره جهانى امام رضا علیه السلام.
- فتال نیشابوری، محمد بن احمد(1375ش)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم: انتشارات رضى.
- فتنی هندی، محمد طاهر بن علی(بی تا)، تذکرة الموضوعات، بی جا: المطبعة المیمنیة.
- فیض کاشانى، محمد محسن (1406 ق)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام أمیر المؤمنین (ع).
- قزوینی، محمد بن یزید(بی تا)، سنن ابن ماجه،تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی جا، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
- کلینى،محمد بن یعقوب(1407ق‏)،‏ الکافی، تصحیح: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏:دارالکتب الإسلامیه.
- کوفى اهوازى، حسین بن سعید(1402 ق‏)، الزهد، تصحیح: غلامرضا عرفانیان یزدى، قم: ‏المطبعة العلمیه.
- لکنوی هندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (1407ق)، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل،تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیه.
- مازندرانى، محمد هادى بن محمد صالح(1429 ق)، شرح فروع الکافی، قم: دار الحدیث للطباعة و النشر.
- متقی هندی، علاء الدین علی(1409ق)، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: الشیخ بکری حیانی. تصحیح: الشیخ صفوة السقا، بیروت: مؤسسة الرساله.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403 ق)، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- همو، (1404ق)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- مصطفوى، حسن(1368ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مطهری، مرتضی(1373ش)، تعلیم و تربیت در اسلام، بی جا.
- مفید،محمد بن محمد(1413ق)، الإختصاص، قم: الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید.
- مناوی، محمد عبدالرؤف(1415ق)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تصحیح: أحمد عبد السلام، بیروت: دار الکتب العلمیة.
- موسوی الخمینی، روح الله(1390ق)، تحریر الوسیله، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.
- نجاشی، احمد بن على‏(1407ق ‏‏)، رجال النجاشی، قم‏: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین.
- نسائی، احمد بن على بن شعیب(1406ق)، الضعفاء والمتروکین،تحقیق: محمود ابراهیم زاید، بیروت: دار المعرفه.
- نوری، حسین بن محمد تقى(1408 ق‏)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
- هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر(1412 ق)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، بیروت: دار الفکر.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط