w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده مقاله: عبدالکریم شاحیدر
منتشر شده در: مصباح
رتبه مقاله: علمی- ترویجی
سال،شماره: دی 1380 - شماره 40، (13 صفحه - از 133 تا 145)

چکیده:

طلایه داران عرصه علم و دانش که سالیانی در طریق تعلیم و تعلم گام نهاده و در این راستا مشقتهای طاقت فرسایی را به جان خریده اند، پس از سالها تحقیق و تدقیق و تشریح دار هستی و تجزیه و تحلیل آن، باز هم روح عطشناک خویش را سیراب نیافتند بلکه ملاحظه کردند که گویا کم کم هم «تجزیه» می شوند و هم «تحلیل». از این رو، درپی دریافت معجزه آمیز دیگری بودند که غیر از یافته ها و بافته های این سویی آنان باشد، بلکه چیزی باشد که ناگهان بر آنان هجوم آوَرَد و آبشاروار بر سر و روی آنان ببارد و همه هستی آنان را احاطه کند و این چیزی نیست جز «معرفت عرفانی» که امام علی(ع)، شاگرد رازدار خویش ـ کمیل (ره) ـ را بدان تشویق و ترغیب می کند. این نوشته بررسی موردپژوهانه ای است درخصوص یکی از بیانات نورانی آن حضرت که خطاب به کمیل می فرمایند: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین» در این راستا به بیان تفاوت علم و معرفت، سیر از علم تا معرفت، چگونگی تابش انوار معرفت عرفانی و ویژگیها و آثار آن معرفت از دیدگاه آن حضرت و پاره ای از بزرگان و اندیشمندان پرداخته شده است.

طلیعه

سخن گفتن درباره شخصیت بی انتهای امیرمؤمنان و سید و سالار عارفان، دلی به وسعت کائنات و دهانی به پهنای فلک می طلبد. چگونه می توان از کسی سخن گفت که بر فراز ستیغ عرفان نشسته است و از آنجا حقایق جهان هستی را نظاره می کند؟ همو که اگر پرده ها کنار رود، چیزی بر یقین او نمی افزاید. او نه تنها بطن و متن کتاب تکوین و تدوین را می دانست، بلکه همه آن لایه های تودرتو و غموض و رموز آنها، بر او مکشوف و مشهود بود و حتی راه های آسمان را بیش از زمین می شناخت. او معجزه شگفت انگیز خدا و نهج البلاغه نیز معجزه این معجزه است. «نهج البلاغه هم مثل خود علی است. کلام آدم مثل خود آدم است. چون کلام، تنزل روح انسان وتجلی آن است.»

علی که شخصیتی جامع الاضداد است، کلامش هم جامع الاضداد است. در کلامش عرفان هست. در اوج عرفان؛ فلسفه هست؛ در اوج فلسفه. آزادیخواهی هست؛ در اوج آزادیخواهی. حماسه هست؛ در اوج حماسه. اخلاق است؛ در اوج اخلاق. هرچه شما بخواهید مثل خود علی(ع) است.(1)

آن حضرت مؤسس عرفان اصیل اسلامی است؛ هرچند پاره ای از مستشرقان درپی منبع و مدرکی خارج از حوزه دنیای اسلام هستند.(2) این نوشته بررسی موردپژوهانه ای است درخصوص یکی از بیانات نورانی آن حضرت که خطاب به محرم اسرارش، کمیل بن زیاد نخعی(ره)(3) در مورد کمال یافتگان می فرمایند: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحلّ الاعلی، اولئک خلفاء اللّه فی ارضه، و الدّعاة الی دینه، آه آه شوقا الی رؤیتهم. (نهج البلاغه فیض، حکمت 139).

امواج علم براساس حقیقت ادراک و بصیرت بر آنها هجوم برد و یکباره آنان را احاطه نمود و جوهره ایمان و یقین را به جان و دل خویش لمس کردند و آنچه را خوش گذرانها سخت و ناهموار داشتند، نرم و ملایم و هنجار انگاشتند و به آنچه


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 135)


جاهلان از آن در دهشت و ترس بودند انس گرفتند. فقط با بدن خاکی خود همنشین دنیا شدند، با روحهایی که به بلندترین قله از ذروه قدس عالم ملکوت آویخته بود. ایشانند در روی زمین، جانشینان خدا و داعیان بشر به سوی دین خدا؛ آه، آه، چقدر اشتیاق زیارت و دیدارشان را دارم.»!

این بیان، حاوی معارف و نکات بکر و بدیع و بلندی است که این نوشته گنجایش شرح آن را ندارد. هدف نوشته، عبارت آغازین آن است که می فرماید: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیره» بنابر این کلام گهربار، آن معارفی که بر سر و روی سالک طریق حق هجوم می آورد، «معرفت عرفانی» نامگذاری شد. به واقع این اشارت حضرت امیر(ع)، حاوی هزاران بشارت است. این نوباوه غیبی به دنبال اندکی از آن همه است.


از علم تا معرفت

نمود و ترسیم حرکت و سیر از علم تا معرفت از تعلیمات امام علی(ع) است. ایشان در این باره می فرماید:

«العلم اوّل دلیل و المعرفة اخر نهایة»(4) علم نخستین راهنما، و معرفت آخرین پایان است. همچنین در جای دیگر می فرماید: «العلم لقاح المعرفة»(5) علم مبدأ پیدایش و بارور شدن معرفت است. در نگاه آن حضرت، علم و دانش، آدمی را به سوی حق راهنمایی می کند. دانش، چراغ عقل، برترین شرف، بهترین دلیل و راهنما، برترین سرمایه، بزرگترین گنج، مانع آفتها، برترین پیروزی، برترین کسب شده، نشانه خرد، مرکب بردباری، ریشه هر خیر و نیکی، میراننده نادانی، تقویت فکر، رشد و استقامت در راه حق، موجب عزت و بلندی، زنده کننده نفس، شریفترین هدایت و بالابرنده است.(6)

با مداقه در این توصیفات ارزشمند، درمی یابیم که «علم» ذومراتب است که پایانش «معرفت» است. اما در آغاز باید به دنبال «علم کسبی» بود؛ بدین معنا که از این سفره لقمه لقمه برگرفت و از خرمن دانش بزرگان، خوشه چینی کرد. از ویژگیهای این علم آن است که اولاً ما بر یافته های خویش احاطه داریم. ثانیا این سویی است نه آن سویی؛ به بیان


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 136)


بهتر در طریق اکتسابِ «علم مدرسه ای» باید استقامت ورزید و ذره ذره با ادب و تواضع آن را به دست آورد. باید در برابر دانشمندان، زانوی ادب زد و فروتنانه «علم» را از آنان فراگرفت و در این راه سرما و گرما نشناخت. پس از دریافتِ «علم»، کم کم محبت خدا در دل هویدا می شود و از عمقِ وجودش خواهد گفت: «و اجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما».(7) خدایا! زبانم را به ذکرت گویا و دلم را به دوستیت بی امان و بیتاب کن. آنگاه حقیقتِ «معرفت» طلوع می کند و او را مورد هجوم پرتوهای بی دلیل و بی مانندش قرار می دهد. پس معرفت، هدیه خدا به محبان راستینش است. ملاصدرا هم در این باره که معرفت، موهبت الهی است، گفته است: «من به مدد الهی به موضوعاتی معرفت یافتم و این معانی بر من کشف شد. لذا از زلالی که به طریق الهام نوشیده ام، نباید دیگران را بی بهره بگذارم.»(8) همچنین محیی الدین عربی در «فتوحات مکیه» می گوید: «دل محبان خدا شکافته شده و آنان، جلال و عظمت پروردگار را به نور دل دیدند، بدنهاشان این جهانی، و ارواحشان ملکوتی و عقولشان آسمانی است، میان صفوف ملائکه می چمند و به عین الیقین مشاهده می کنند و به آن اندازه که قدرت دارند، او را می پرستند، آن هم نه به طمع بهشت و نه به دلیل ترس از جهنم بلکه از آن جهت که او را دوست می دارند.»(9)

آنچه ابن عربی ذکر می کند به واقع آن چیزی است که از علی(ع) در اندیشه های او تابیده است. اما تصریح عرفانی بلند حضرت امیر نسبت به «معرفت عرفانی» بسیار گویاتر است. علم به تنهایی برای یافتِ معرفت عرفانی کافی نیست بلکه شور و وجد الهی لازم است؛ چنانکه مرحوم آیت اللّه نجابت می فرماید: «این علم، این قدر بُرش ندارد که شخص را فانی کند، فنا متفرع بر وجد است... [که این] وجد نور پروردگار... به راستی محرک می شود که پروردگارِ عالم را نزدیک خود ببیند و واجد را وارد دستگاه رَبَوی می کند... نور پروردگار او را جلو می برد، خواجه می فرماید: «هم به نور یار ببینیم یار را...» لذا خوب فهمیده که به نور علم نمی تواند در غیب معنای سر مکنون را بگوید، مگر نور ربوی چند مرتبه کمکش کند، آن وقت نور به این بنده خدایی که علم و وجد


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 137)


نصیبش شده بود، قهرا تحملش می کند که وارد دستگاه محبت و ولایت پروردگار عالم شود.»(10) باید از دانش به بینش رسید؛ باید در سر شور حق داشت تا در سرّ از نور تغذیه کرد.


انوار معرفت عرفانی

پس از تحصیل «علم» و «عمل» به آن و آینه آسا کردن ضمیر و روبیدن جان از زنگارها و پیدایش محبت الهی، انوار معرفت، آبشاروار بر سر و روی سالک می ریزد و او را نورباران می کند؛ به گونه ای که از شدت تهاجم انوار معرفت و احاطه فوق بیان و بی شائبه اش او را مات و متحیر می کند. از این رو به چنین معرفتی که ناگهان بر انسان هجوم می آورد «معرفت عرفانی» گفته می شود و چون از سرِ شوق و اشتیاق به خداوند برمی خیزد «معرفتِ وَلَهی» و از آن روی که آدمی را دچار بهت و حیرت می کند «معرفت تحیری» نیز خوانده می شود و البته به همه اینها درواقع «معرفت عرفانی» نیز اطلاق می گردد. در نگاه امام موحدان، معرفت آخرین پایان است (والمعرفة آخر نهایة) و در خطبه 21 درباره اهل معرفت و عارفان راستین که در معرض تهاجم انوار معرفت قرار گرفته اند با بیانی بسیار زیبا و عالی می فرماید: «قد احیا عقله، و امات نفسه، حتی دقّ جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق، و سلک به البسل، و تدافعته الابواب الی باب السّلامة، و ثبتت و جلاه بطمأنینة بدنه فی قرار الامن والرّاحة، بما استعمل قلبه و ارضی ربّه.

خرد خویش را زنده ساخته و نفس خویش را میرانده است تا در وجودش درشتها نازک، و غلیظها لطیف گشته و نوری درخشان در قلبش مانند برق جهیده است. آن نور، راهش را آشکار و او را سالک راه ساخته و درها یکی پس از دیگری او را به پیش رانده است تا آخرین در که آنجا سلامت است و آخرین منزل که بارانداز اقامت است. آنجا قرارگاه امن و راحت است. پاهایش همراه با آرامش بدنش استوار است. همه اینها به موجب این است که قلب خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را راضی ساخته


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 138)


است.(11) بنابر این هر گاه آینه دل صیقلی گردید، مشکوة انوار الهی طالع، و کوکب دُرّی اشراقات عقلی، ساطع و لامع خواهد شد. برخی گفته اند: «المعرفة نور اسکنه اللّه فی قلوب خواصه» این نور همان است که پرده های ملک و ملکوت را می دَرَد و در اعماق اشیا نفوذ می کند تا به سرادق لاهوت می رسد و وسیله شهود جمال ذات احدی می گردد و تا بدان حد نرسد نور تمام و معرفت کامل نبوده، می باید با کمال تذلل دائما به دعای «ربنا اتمم لنا نورنا» مترنم باشد و از حضرت حق درخواست زیارت آن نور را کند چون در آغاز ظهور این نور، هنوز کاملاً آثار کثرت و حجت مراتب از نظر عارف مرتفع نشده، طلوع این نور با اشعه بسیار همراه، و دارای شعبه های بی شمار است که در اول، صد جزء به نظر می رسد و چون قدری پیش رود هفتاد شعاع، و پس از مقداری ترقی در چهل شعبه و چون قدمی پیش رود پانزده قسمت شود، آنگاه پنج قسم گردد تا برسد به یک نور بسیط که از آن خبر نتوان داد به واسطه فنای عارف در مشاهده جمال و محو شهود مظاهر و آثار، و حدیث نبوی معروف «اللهم اجعل لی نورا فی قلبی و نورا فی سمعی و نورا فی لحمی و...» اشاره به اشعه و شعبه های این نور است که تا پانزده نور در آن دعا مسطور است. در حدیث دیگر وارد شده که معرفت دارای پنج وجه است: وجه الوهیت، ربوبیت، وحدانیت، فردانیت و وجه صمدیت که هر یک از این شعبه های پنجگانه دارای آثار و خواصی است بیرون از حوصله بیان. بالجمله در بعضی مراتب، این نور به صورت ملکوتی مظاهر الهیه ظهور می کند پس عارف، حق را در جلباب بشریت و کسوت انسان کامل مشاهده نماید و به همین معنا اشاره دارد حدیث سلمانِ فارسی، منقول از جندب که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «معرفتی بالنورانیة معرفة اللّه ...».

این ظهور ملکوت امام بر عارف در اصطلاح به مقام سکینه و طلوع قائم عصر موسوم است و نیز در مملکت صغیر و عالم نفس سالک.»(12)


ویژگیهای معرفت عرفانی

یکی از راه های تشویق و ترغیب دیگران به امری، بیان اوصاف کمال و جمال آن


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 139)


است. از این رو، برای نایل شدن و حصول به چنین معرفت آسمانی باید به ذکر ویژگیهای آن معرفت و صاحبان آن به اجمال و جمال پرداخت. هرقدر که اوصاف معرفت عرفانی بر ایمان روشنتر و شفافتر شود؛ فهم عبارت پرمغز و نغز «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیره» بیش از پیش میسر خواهد بود. هر چند چنین چیزی چشیدنی و رسیدنی است نه صرفا خواندنی. اما پاره ای از ویژگیهای معرفت عرفانی عبارت است از:

1ـ معرفتی آن سویی است نه این سویی

2ـ عرفانی است که ناگهان بر انسان هجوم می آورد.

3ـ آدمی را احاطه می کند (معرفت احاطه ای)

4ـ براساس وجد و محبت متحقق می شود؛ یعنی این معرفت، نصیب کسی می شود که قلبش ذخیره محبت الهی است. از این رو، اگر کسی واله و شیدای حق نباشد به «معرفت وَلَهی»(13) نایل نخواهد شد.(14)

5ـ این معرفت برای کسی رخ می دهد که به علم خویش عمل کرده باشد؛ زیرا این نور، معرفت را خدا در دل کسی که بخواهد قرار می دهد و شرطش مجاهده و ریاضت و تهذیب نفس از اوصاف نکوهیده و آراستن آن به اوصاف پسندیده است؛(15) چنانکه حضرت امام جعفر صادق(ع) خطاب به «عنوان بصری» ـ که سودای حقیقت و رسیدن به سرچشمه یقین او را آرام نمی گذاشت ـ فرمود: «معرفت خدا و نور یقین با رفت و آمد و این در و آن در زدن و آمد و شد نزد این فرد و آن فرد تحصیل نمی شود، دیگری نمی تواند این نور را به تو بدهد، این علم درسی نیست، نوری است که هر گاه خدا بخواهد بنده ای را هدایت کند در دل آن بنده وارد می کند. اگر چنین معرفت و نوری را خواهانی، حقیقت عبودیت و بندگی را از باطن روح خودت جستجو کن و در خودت پیدا کن؛ علم را از راه عمل بخواه، از خداوند بخواه او خودش به دل تو القا می کند...»(16)

6ـ آدمی را دچار شگفتی و حیرت بسیار می کند؛ هرچند این بهت و حیرت بسیار شیرین است. این تحیر غیر از سرگردانیهای مصطلح معمولی است که حتی برای


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 140)


گمگشتگان سبیل هدایت پیش می آید که آن عین ضلالت است. بی تردید برای کسانی که مشام جانشان با رایحه های ملکوتی بیگانه است، هرگز «معرفت تحیری» روی نخواهد داد.
زیرکی بفروش و حیرانی بخر     زیرکی ظنّ است و حیرانی نظر(17)

7ـ بی تردید اوصافِ پیشگفته برای کسی تحقق پیدا خواهد کرد که منسلک در سلک سالکانِ طریق حق، و به واقع آتش طلب در او شعله ور شده باشد، آنگاه از عطر طرب وصول به چنین معرفت عرفانی بلندی، جان آسمانیش معطر خواهد گشت.
آب کم جو تشنگی آور به دست     تا بجوشد آبت از بالا و پَست
تا سقاهم ربهم آید خطاب     تشنه باش، اللّه اعلم بالصواب(18)

آثار معرفت عرفانی

محصول معرفت عرفانی، یافت معارف بکر و بدیع و بلند و پرمغز و آبداری است که ذائقه نیک نهادان و پاک سیرتان را شیرین و شیرینتر خواهد ساخت. از سوی دیگر، کسی که آفتاب چنین معرفتی بر او می تابد به فراخور وسعت روحی و ظرف وجودی خود پاره ای از آن امواج نورانی ملکوتی را ـ که از او عبور می کنند ـ دریافت، و بعضا آنها را به زبان قال بیان می کند. آنچه می گویند برگرفته از انوار پاک آسمانی است که در نهایت نیز به آسمان بازمی گردد.
سخنم خورفرشته است،من اگرسخن نگویم     ملک گرسنه گویدکه بگوخمش چرایی(19)

اینان به مرحله ای می رسند که دلی به وسعت کائنات و سینه ای شراب خانه عالم دارند.
فراختر از فلک، گشت سینه تنگ     لطیفتر زقمر گشت چهره زردم
شراب خانه عالم شده است سینه من     هزار رحمت بر سینه جوانمردم(20)

چنین کسی کوشیده و از درون جوشیده و بحر شعار شده است اما همه آنچه دریافته، نباید بگوید زیرا:


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 141)


چون ز راز و ناز او گوید زبان     یا جمیل الستر خواند آسمان(21)

راز باید با محرم اسرار گفت؛ چنانکه حضرت علی(ع) با کمیل بن زیاد نخعی می گفت:
هان و هان هشدار برناری دمی     اولاً برجه طلب کن محرمی(22)

اینان که واقفان اسرار الهی اند، مهر کردند و زبانشان دوختند.
ما چو واقف گشته ایم از چون و چند     مهر بر لبهای ما بنهاده اند
تا نگردد رازهای غیب فاش     تا نگردد منهدم عیش معاش(23)

اما این به معنای هیچ نگفتن و خاموشی مطلق نیست بلکه باید آدمیان را از برکات معنوی که نصیبشان گشته، محروم ننمایند؛ هر چند که خود آنان نیز اگر اندکی از آن همه را بیان کنند موجب آرامش آن وجود لبریز از فیضشان نمی شوند.
ترسم ار خامش کنم آن آفتاب     از سوی دیگر بدراند حجاب
در خموشی گفتِ ما اظهر شود     که زمنع، آن میل افزونتر شود
حرف گفتن بستن آن روزن است     عین اظهار سخن پوشیدن است
بلبلانه نعره زن بر روی گل     تا کنی مشغولشان از بوی گل(24)

اینان غواصان بحر یقین اند که در تحیر تماشایی ترین یافت بی انتهای خویش اند و رنگین کمان آسمان دل این مشتاقان حق، زیباترین تصویر هوش رباست و به دیگر بیان، ستارگانِ معانی پرتلألؤ کهکشان ضمیرشان همه نشان از جمال بی مثال حضرت ذوالجلال دارد. مرحوم علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی(ره) در وصف یکی از عرفا که از مصادیق بارز «هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره» بود، خطاب به روح بلند او چنین می فرمایند:

«تو پیوسته دریایی بودی که بر طالبان حقیقت و پویندگان سبل سلام، از سرشاری و فیضان و ملآن خود ریزش می نمودی. امواج این دریای ژرف و بیکرانه توحید و معرفت بود و موالید و فرآورده های آبهای فراوان آن، محبت و برهان، شناسایی و ایقان، کشف و شهود و بصیرت و اتقان که چون دریا موج می زد و با آن نور و علم، روشنی و ایضاح و بینایی و عرفان نمودار می شد و واقعیتش رابر جویندگان راه حق و سالکان سبیل فنا و


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 142)


اندکاک در ذات اقدس احدیت نشان می داد.

حلم و بردباری، صبر و شکیبایی، تحمل و استقامت و تمکن در شداید و مصائب، در حکم دو کناره و دو ساحل این شطّ وسیع و دریای عریض بود که حافظ و نگهبان و پاسدار و مرزبان این دریای مواج و پرخروش و سرشار از معرفت بود که نمی گذاشت آنها بیرون بریزد و کثرت علم، طغیان کند و زمام از دست برود و گفتار یا کلامی را مافوق طاقت اهل عالم بر آنان تحمیل نماید و آنچه در زمره جواهرات و اشیای نفیسه و درّ و مرجان و مروارید این دریا به شمار می آید و گوهر گرانبهای حاصل این بحر عمیق بود، همانا تقوی و طهارت و نور و عرفان بود که بر جهان انسانیت به عنوان صافی ترین ارمغان ملکوتی ارزانی می شد.»(25)

آری این توصیف کسی است که به «معرفت عرفانی» نایل شده و از انوار معرفت، او را احاطه کرده اند. از این رو در ایمانشان نه تنها نوسانات شک و شبهه نیست، بلکه جوهره ایمان و یقین را به جان و دل خود لمس کرده اند و احساس زیبای «بودن» را تنها با حضرت رحمان تجربه می کنند. لذا در نگاه تیزبین حضرت امیر(ع) از آثار تابش انوار معرفت بر آدمی آن است که: «آنچه را خوشگذرانها سخت و ناهموار دانستند نرم و ملایم و هنجار انگاشتند و به آنچه جاهلان از آن در دهشت و ترس بودند انس گرفتند. فقط با بدن خاکی خود همنشین دنیا شدند؛ با روحهایی که به بلندترین قله از ذروه قدس عالم ملکوت آویخته بود. ایشانند در روی زمین جانشینان خدا، و داعیان بشر به سوی دین خدا، آه آه، چقدر اشتیاق زیارت و دیدارشان را دارم»!(26)

اینان به واقع نشانشان، بی نشانه است. مجهولون فی الارض و معروفا فی السماء هستند. ناشناختگان زمین و شناخته شدگان آسمانند. در پایان برای حسن ختام دو بیت از اشعار پرمغز و پررمز و راز امیرالمؤمنین علی(ع) را برای انتفاضه بیشتر می آوریم:
و اصحب اخائفة حبا لسّده     و بالکرامات من مولاه محفوفا
أمسی دلیل الهدی فی الارض مبتسما     و فی السّماء جمیل الحال معروفا

با افرادی که به جهت شدت مودت و عشق و محبت آقا و سید و سالارشان، خدای


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 143)


متعال، دارای مقام امانت و وثاقت شده اند و از کرامات ازلی و عنایات ملکوتی مولایشان برخوردار شده اند، مصاحبت نما و همنشین باش و آنان را یار و مهربان و رفیق شفیق خود بنما. افرادی که روی زمین با خوشرویی و انشراح صدر و تبسم روحی ملکوتی، دلیلان راه هدایت و نجاح و نجات و فلاحند و در آسمان به نیکویی حال و جمال عقاید و معارف و ملکات، مشهور و معروف هستند.(27)

امید آنکه خداوند، توفیق تابش انوار آفتاب معرفت عرفانی را به ما عنایت فرماید.


یادداشتها

1ـ استاد شهید مرتضی مطهری، انسان کامل، چاپ پنجم، انشتارات صدرا، 1370، ص183ـ184

2ـ استاد شهید مرتضی مطهری، دوره کامل آشنایی با علوم اسلامی (در سه جلد)، ج دوم، دفتر انشتارات اسلامی، بی تا، قم، ص201

3ـ برای شرح زندگانی آن بزرگوار نگاه کنید به: حسین حیدرخانی، کمیل محرم اسرار امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، انتشارات فؤاد، تهران، 1371

4ـ سیدحسین شیخ الاسلامی، گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ترجمه غررالحکم، ج دوم، چاپ دوم، انتشارات انصاریان، قم، ص993

5ـ همان: ص999

6ـ همان: ص991ـ1014

7ـ دعای شریف کمیل

8ـ صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج اول، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981 ص8

9ـ دکتر سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان، چاپ اول، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366، ص56

10ـ سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، چاپ اول، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، تابستان 1376، ص451

11ـ نهج البلاغه فیض، خطبه 210

12ـ سیدمحمدکاظم عصار، علم الحدیث، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، اسفندماه66، ص112و113

13ـ این اصطلاح برگرفته از این عبارت حضرت امیر(ع) در خطبه 90 است ـ که به خطبة الاشباح معروف است ـ که آن حضرت می فرماید: «و تولّهت القلوب الیه...»

14ـ البته چنانکه پیش تر گفته شد، این محبت پس از علم حاصل می شود؛ چنانکه مولوی می گوید:
این محبت هم نتیجه دانش است     کی گزافه بر چنین تختی نشست

(مثنوی، دفتر دوم، بیت 1532)


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 144)


15ـ قاسم انصاری، مبانی عرفان و تصوف، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه پیام نور، خرداد 1373، ص25و26 (همچنین نگاه کنید به: حسن مصطفوی، رساله لقاء اللّه ، چاپ سوم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1370، ص72)

16ـ استاد شهید مرتضی مطهری، داستان راستان، ج اول، انتشارات صدرا، بی تا، ص242 و 243

17ـ مثنوی، دفتر چهارم، بیت 1403

18ـ مثنوی، دفتر دوم، ابیات 3212ـ3219

19ـ دیوان کبیر، غزل 2838

20ـ دیوان کبیر، غزل 1722

21ـ مثنوی، دفتر سوم، بیت 4735

22ـ مثنوی، دفتر سوم، بیت 4728

23ـ مثنوی، دفتر ششم، ابیات 3526ـ3527

24ـ مثنوی، دفتر ششم، ابیات 696ـ699

25ـ علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد، چاپ اول، انتشارات حکمت، تهران، ص18

26ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 139، (همچنین به همین مضامین نگاه کنید به: الف) مصباح الشریعه منسوبات امام جعفر صادق(ع)، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، چاپ اول، انتشارات قلم، 1363، ص433 ب) آقامیرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاء اللّه ، ترجمه سیداحمد فهری، چاپ چهارم، 1368، ص31

27ـ علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، همان منبع، ص20 و 21


منابع

28ـ نهج البلاغه فیض الاسلام

29ـ استاد شهید مرتضی مطهری، انسان کامل، چاپ پنجم، انشتارات صدرا، تابستان 1370

30ـ استاد شهید مرتضی مطهری، دوره کامل آشنایی با علوم اسلامی (در سه جلد)، دفتر انشتارات اسلامی قم، بی تا

31ـ حسین حیدرخانی، کمیل محرم اسرار امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، انتشارات فؤاد، تهران، 1371

32ـ سیدحسین شیخ الاسلامی، گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ترجمه غررالحکم، ج دوم، چاپ دوم، انتشارات انصاریان، قم، بی تا

33ـ صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج اول، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981

34ـ دکتر سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان، چاپ اول، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366

35ـ سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، چاپ اول، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، تابستان 1376

36ـ سیدمحمدکاظم عصار، علم الحدیث، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، اسفندماه 1369


....................................................................... مصباح » شماره 40 (صفحه 145)


37ـ قاسم انصاری، مبانی عرفان و تصوف، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه پیام نور، خرداد 1373

38ـ استاد شهید مرتضی مطهری، داستان راستان، ج اول، انتشارات صدرا، تهران، بی تا

39ـ مثنوی مولوی

40ـ دیوان کبیر شمس

41ـ علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد، چاپ اول، انتشارات حکمت، تهران، رجب المرجب 1314

42ـ دعای معروف کمیل

43ـ حسن مصطفوی، رسالة لقاء اللّه ، چاپ سوم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1370

44ـ منسوب به امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، چاپ اول، انتشارات قلم، بهار 1363

45ـ آقامیرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاء اللّه ، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات فیض کاشانی، بهمن 1368

پایان مقاله
نویسنده : شاحیدر، عبدالکریم

دانلود مقاله امام علی (ع) رهنمای معرفت عرفانی

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط