چکیده:
مفهوم سرمایه اجتماعی در حوزههای گوناگون علوم اجتماعی، اقتصاد و اخیراً در علوم سیاسی مطرح شده است. میتوان گفت: سرمایه اجتماعی از ارتباطات و شبکههای اجتماعی که میتوانند حس همکاری و اطمینان را در میان افراد یک جامعه پدید آورند؛ و امروزه نگاهی که به سرمایه اجتماعی میشود یک نگاه کلان میباشد و جامعهای فاقد این سرمایه باشد دیگر سرمایهها را نیز تلف میشود. از اینرو موضوع سرمایه اجتماعی بهعنوان یک اصل اساسی برای نیل به توسعه پایدار محسوب شده و حکومتها و دولتمردانی موفق میباشند که بتوانند با اتخاذ سیاست لازم و ارائه راهکارهای مناسب در ارتباط با جامعه به تولید و توسعه سرمایه اجتماعی بیشتر نائل شوند؛ و از طرفی نظریه ولایتفقیه که نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت را مشخص مینماید به تمام امور معصوم گسترش پیدا میکند؛ که این نظریه نیز کلان و منحصر به فرد میباشد؛ که زیربنای جمهوری اسلامی میباشد و از نظر جامعه شناسان سیاسی هر جامعهای ممکن است در روند توسعه و رشد خود با بحرانهایی مواجه میشود که نظام مبتنی بر ولایتفقیه باعث ایجاد ثبات و تعادل اجتماعی و سیاسی در جامعه است. هدف این پژوهش ارتباط بین این دو مفهوم کلان میباشد؛ و در این تحقیق سعی بر آن است نقش ولایتفقیه بر سرمایه اجتماعی و رابطه بین آنها را مورد بررسی قرار میدهد و ولایتفقیه را بهعنوان عنصر انسجام بخش جامعه مورد بررسی مینماید که این خود خلق سرمایه اجتماعی جدید میباشد. روش مطرح شده در این تحقیق بهصورت کتابخانهای و اسنادی است. چون در این موضوع تحقیق و پژوهشی انجام نگرفته و متأسفانه ادبیات مشترکی در این مورد وجود ندارد و برای به دست آوردن ادبیات مشترک مجبور به استفاده از روش اسنادی و توصیفی شدم؛ و از منظر تاریخی ارتباطاتی که بین این دو حوزه پیدا نمودم که میتواند منشأ تحقیقات میدانی باشد و بیش از 86 مورد همپوشانی بین دو مفهوم کلان سرمایه اجتماعی و بحث ولایتفقیه (که منحصر به موضوع قدرت، مقبولیت و مشروعیت) را دنبال میکند و میتوان در تحقیقات میدانی از آن بهره برد.